هوش هیجانی (EQ) شامل مهارت های درون فردی و بین فردی است به ویژه سازگاری بالا، جامعه پذیری، حساسیت و احتیاط.
به گزارش خط سلامت هزاران مطالعه علمی اهمیت هوش هیجانی (EQ) را در حوزههای مختلف زندگی آزمایش کردهاند و شواهد قانعکنندهای برای مزایای هوش هیجانی (EQ) بالاتر در رابطه با کار ، سلامت و روابط ارائه کردهاند . به عنوان مثال، هوش هیجانی (EQ)با رهبری ، عملکرد شغلی ، رضایت شغلی ، شادی و رفاه (هم جسمی و هم احساسی) همبستگی مثبت دارد .
معایب هوش هیجانی بالا (EQ)
علاوه بر این، هوش هیجانی (EQ)با رفتارهای کاری غیرمولد ، روانپریشی و تمایل به استرس همبستگی منفی دارد .
اگرچه جنبه منفی هوش هیجانی (EQ) بالاتر تا حد زیادی ناشناخته باقی مانده است، دلایل زیادی برای محتاط بودن در مورد هوش هیجانی (EQ) یک اندازه مناسب یا بالاتر همیشه بهتر است وجود دارد. بیشتر چیزها در حد اعتدال بهتر هستند و هر صفت انسانی یک جنبه منفی دارد.
سطوح پایین خلاقیت و پتانسیل نوآوری
بین هوش هیجانی (EQ)و بسیاری از صفاتی که افراد را به سمت خلاقیت و نوآوری مستعد می کند، همبستگی منفی وجود دارد . خلاقیت مدتهاست با ویژگیهایی مرتبط است که مشخصه هوش هیجانی (EQ)پایین است : بدخلقی هنری، ناسازگاری، تکانشگری خصمانه، و شخصیت هیجانانگیز (بالا و پایین).
در حالی که ممکن است افراد خلاق از نظر عاطفی باهوش باشند، الگوی رایجتر برای افرادی با هوش هیجانی (EQ) بالا این است که در دنبال کردن فرآیندها، ایجاد روابط و کار با دیگران عالی عمل کنند، اما سطوح لازم از عدم انطباق و نامتعارف را نداشته باشند که میتواند در به چالش کشیدن وضعیت موجود و جایگزینی آن با چیزی جدید منجر شود.
مشکل در دادن و دریافت بازخورد منفی
در نگاه اول به نظر می رسد افراد با هوش هیجانی (EQ) بالا در ارائه و دریافت بازخورد خوب عمل می کنند زیرا هر دو شامل تعامل اجتماعی است. با این حال حساسیت بالای بین فردی و نگرانی همدلانه ممکن است ارائه بازخورد انتقادی یا منفی به دیگران را دشوار کند. علاوه بر این فراد با هوش هیجانی (EQ)بالا می توانند بسیار خونسرد باشند که ممکن است نسبت به هر بازخورد منفی که دریافت می کنند بی تفاوت باشند زیرا آنها معمولاً بسیار آرام، تنظیم شده و مثبت هستند.
اکراه از درهم ریختن مردم
افرادی با هوش هیجانی بالا بیشتر روی کنار آمدن تمرکز دارند تا پیشرفت بنابراین نمی توانند در مشاغل مدیریتی مفید واقع شوند.
توانایی توسعه یافته برای دستکاری دیگران
ضریب هوش هیجانی بالا ممکن است در همدلی موثر است . با این حال، بیش از حد آن میتواند به سمت تاکتیکهای دستکاری حرکت کند. خطر استفاده بیش از حد از مهارتهای اجتماعی در تمرکز شدید بر جنبههای عاطفی ارتباط و در عین حال نادیده گرفتن استدلالهای منطقی و جنبههای تعاملیتر ارتباط است. از این نظر، جنبه تاریک تر هوش هیجانی (EQ) این است که به افراد با نیت بد کمک می کند تا بیش از حد متقاعد کننده باشند و راه خود را طی کنند. تمایل داریم هوش هیجانی (EQ) را یک ویژگی مثبت بدانیم، اما میتوان از آن برای دستیابی به اهداف غیراخلاقی و همچنین اهداف اخلاقی استفاده کرد.
بیزاری از ریسک
بیشتر سرمایه گذاری های نوآورانه نیاز به تعادل بین ریسک پذیری و اجتناب از ریسک دارند . افرادی با هوش هیجانی بالا بیشتر احتمال دارد که از انتخاب های جسورانه اجتناب کنند. این به این دلیل است که هوش هیجانی (EQ)بالا با سطوح بالاتری از وظیفه شناسی همراه است به عبارت دیگر، هر چه هوش هیجانی (EQ)شما بالاتر باشد، احتمال اینکه در مقابل تکانه های خود مقاومت کنید و تصمیمات سنجیده بگیرید، بیشتر می شود.
هوش هیجانی (EQ)مساوی با خودکنترلی بیشتر است، اما سطوح شدید خودکنترلی به کمال گرایی معکوس و اجتناب از ریسک تبدیل می شود.
مشاغل مناسب افراد با هوش هیجانی (EQ) بسیار بالا
فروشندگان، املاک، نمایندگان پشتیبانی مشتری، مشاوران و روانشناسان همگی از هوش هیجانی (EQ) بالا بهره می برند. در مقابل هوش هیجانی بالا در مشاغل متمرکز بر خلاقیت، نوآوری، رهبری تغییر یا ریسک کردن، سودمند نباشد، و حتی ممکن است یک نقص باشد. این بدان معنا نیست که این افراد نمی توانند آرزوی نقش مدیریت را داشته باشد. آنها باید شروع به جستجوی بازخورد منفی کند و آن را جدی بگیرد، نگران اجتناب از رویارویی نباشد و وضعیت موجود را به چالش بکشند.
شکی نیست که هوش هیجانی (EQ)یک ویژگی مطلوب و بسیار سازگار است و قابل درک است که ما عموماً هوش هیجانی (EQ)را به جای پایین ترجیح می دهیم بالا باشد. با این حال، وسواس در مورد هوش هیجانی (EQ) بالا، نیروی کاری متشکل از افرادی با ثبات عاطفی، شاد و دیپلماتیک ایجاد می کند که به جای ایجاد تغییر و نوآوری، قوانین را با اشتیاق دنبال می کنند. آنها پیروان عالی و مدیران خوبی خواهند بود، اما از آنها انتظار نداشته باشید که رهبران رویایی یا عوامل تغییر باشند.
تحقیقات پیشین
۴ نشانه اصلی هوش هیجانی بر اساس نظریه گلمن
خودآگاهی: توانایی تشخیص احساسات خود و اثری که این احساسات بر دیگران میگذارند.
خودکنترلی: قدرت تنظیم احساسات و واکنشهای تکانشی و سازگاری و انعطافپذیری با توجه به شرایط متغیر.
آگاهی اجتماعی: توانایی درک احساسات دیگران و همدلی با آنها.
مدیریت روابط: مجموعهای از مهارتهای اجتماعی که شامل تأثیرگذاری مثبت، کار گروهی، ارتباطات شفاف و مدیریت تعارضات میشود.
ابعاد منفی هوش هیجانی
با اینکه همیشه نشان داده شده است هوش هیجانی پیامدهای مثبتی دارد، این هوش یک سمت تاریک هم دارد که اغلب نادیده گرفته میشود. در واقع این مهارت ممکن است برای فرد و افرادی که با آنها در تعامل هستیم اثرات مخربی داشته باشد.
سهگانه تاریک شخصیت
رابطه میان هوش هیجانی و ویژگیهای شخصیتی موسوم به سهگانه تاریک نیز در پژوهشها بررسی و تأیید شده است. این سهگانه شامل ماکیاولیسم، روانپریشی و خودشیفتگی میشود. این نوع شخصیتهای اجتنابی ویژگیهای مشترکی دارند که نمونههای آن عبارتاند از:
نداشتن همدلی با دیگران
نیاز به توجه
کشش بهسمت قدرت
فریبکاری
دستکاری ذهنی بیرحمانه
به نظر میرسد افرادی که این ویژگیها را بیشتر دارند، بهتر میتوانند از طریق بدترکردن حال دیگران و انجام کارهایی مثل انتقادکردن و نمایشهای دروغین نظیر چاپلوسی و ترشرویی ذهن دیگران را دستکاری کنند.
بر اساس نتایج پژوهشی که سال ۲۰۱۱ در دانشگاه تورنتو انجام شد، کارمندانی که تمایلات ماکیاولیستی یا حیلهگرانه و هوش هیجانی بالایی داشتند، بیشتر از دیگران با همکاران خود رفتارهای مضری مانند تحقیر و شرمسارکردن آنها در جهت منافع خود داشتند.
روانپریشی نیز با تمایل به اتخاذ تاکتیکهای سنگدلانه در محیط کار که با تهدیدهای آشکارتر برای مجازات دیگران و دستکاری ذهنی افراد و موقعیتها همراه است، ارتباط دارد.
افرادی که بیشتر از دیگران خودشیفتهاند هم بهجای روشهای سنگدلانه در محیط کار از تاکتیکهای نرمتر یا جذابتر مانند وعده پاداشدادن استفاده میکنند.
هدف آنها این است که در ابتدا تأثیرات خوبی داشته باشند و با همکاران روابط مثبتی برقرار کنند و درنهایت هم برای جبران عملنکردن به تعهدات کاری از این روابط و تأثیرات مثبت سوءاستفاده کنند.
دستکاری عاطفی
دستکاری عاطفی یک بعد منفی هوش هیجانی
طبق پژوهشهای جدید، افرادی که مهارتهای عاطفی خود را تقویت میکنند ممکن است دستکاری روانشناختی یا عاطفی دیگران را هم بهتر انجام دهند.
وقتی میتوانیم احساساتمان را مهار کنیم، پنهانکردن احساسات واقعی هم برایمان ساده خواهد شد. اگر بتوانیم احساسات دیگران را متوجه شویم، میتوانیم ریسمانهای قلب آنها را در دست بگیریم و بهسمت خود بکشیم. در چنین شرایطی، میتوانیم به آنها انگیزهای بدهیم تا برخلاف منافع خود عمل کنند.
این توانایی جنبه تاریک هوش اجتماعی را نشان میدهد. در واقع میتوانیم از دانش خود درباره احساسات دیگران برای دستیابی به اهداف خود بهره ببریم.
طبق پژوهشی که در دانشگاه کمبریج انجام شد، اگر رهبر گروهی برای آن گروه سخنرانی الهامبخش و پرشوری بکند، مخاطبان او کمتر به محتوای سخنانش توجه میکنند.
افراد با کمک هوش هیجانی خود میتوانند اثرات مطلوبی ایجاد کنند، احساساتشان را راهبردی بیان کنند و توانایی دیگران برای تفکر انتقادی را کاهش دهند.
درباره ارتباط میان هوش هیجانی و دستکاری عاطفی تحقیقات دیگری هم انجام شده است که بر اساس آنها، افرادی که ویژگیهای توافقپذیری (یکی از ابعاد الگوی ۵ بعد کلان شخصیت) کمتری دارند، بیشتر از دیگران از مهارتهای هوش هیجانی برای دستکاری عاطفی استفاده میکنند. برخی از ویژگیهای توافقپذیری عبارتاند از:
همکاری
بردباری
نوعدوستی
مهربانی
چه افراد دیگری از هوش هیجانی به نفع خود بهره میبرند؟
هوش هیجانی با مفهوم همدلی اشتراکاتی دارد، اما ساختار آن با همدلی متفاوت است. این فرضیه ایجاد شده است که افرادی با هوش هیجانی بالا که همدلی کمتری دارند، بیش از دیگران مرتکب رفتارهای ضداجتماعی و دستکاری روانشناختی میشوند. بنابراین ممکن است در صورت نداشتن همدلی از هوش هیجانی سوءاستفاده شود و این هوش که میتوانسته به رفتارهای اجتماعی بهتر منجر شود، باعث پرخاشگری شود.
این مسئله بهویژه در افرادی با هوش هیجانی زیاد که پشتکاری هدفمحور دارند، به پاداشها حساساند و رفتارهای مرتبط با تکانشگری دارند مشهود است. در چنین افرادی رفتارهای اجتماعی و پرخاشگرانه هر دو بهشیوهای راهبردی برای کسب تسلط بیشتر بر منابع و پیشرفت در جامعه به کار میروند.
چگونه بفهمیم کسی از هوش هیجانی خود سوءاستفاده میکند؟
نشانههای سوءاستفادهکننده
به اشتراک گذاشتن جزئیات درباره خود؛ از نشانههای سوءاستفادهکننده
اولین گام برای مقابله با کسانی که از هوش هیجانی خود برای دستکاری روانشناختی دیگران استفاده میکنند، این است که نشانههای آنها را بشناسیم. برخی از نشانههای معمول این افراد عبارتاند از:
رفتار متناقض: اعمال این افراد با ارزشها یا اصول اخلاقی خاصی همسو نیست، بلکه بیشتر در خدمت نیازهای شخصی آنهاست. رفتار آنها متناقض به نظر میرسد یا با آنچه در ابتدا برای دستکاری عاطفی شما گفتهاند در تضاد است.
کاریزما: آنها بهراحتی میتوانند بر طرز فکر افراد اثر بگذارند یا نظر آنها را تغییر دهند. به این حالت اثر شگفتانگیز میگویند و در آن از انرژی شخصی خود برای برانگیختن احساسات مثبت دیگران و درنهایت تسلط بر آنها استفاده میشود.
استفادهکردن از احساس گناه دیگران: چنین افرادی نقاط ضعف دیگران را میشناسند و از ناامنیهای آنها برای برانگیختن احساس گناه استفاده میکنند. به این ترتیب راحتتر میتوانند ذهن آنها را دستکاری کنند.
به اشتراک گذاشتن جزئیات مربوط به خود: برای اینکه ما احساس کنیم بخشی از حلقه دوستان آنها هستیم، جزئیات بسیاری درباره خودشان یا اطلاعاتی که آنها را حساس و دوستانه نشان میدهد، به اشتراک میگذارند.
هدف اصلی آنها این است که اعتماد و اطمینان ما را به دست آورند. از این اعتماد و اطمینان هم برای سریعتر پیشبردن رابطه استفاده میکنند تا بر ما اثر بگذارند. نتیجه این میشود که به گونهای رفتار میکنیم که مطابق با اهداف و انتظارات آنهاست.
تکیهکردن بر رفتار متقابل: ممکن است در ابتدا تلاش کنند مجیز ما را بگویند یا لطف کوچکی در حق ما انجام دهند و در عوض از ما انتظار انجام کارهای بزرگتری را داشته باشند.
احساسات ما به افراد سوءاستفادهکننده
گاهی مواقع هم برای تشخیص افرادی که از هوش هیجانی استفاده منفی میکنند، باید به احساسات خود هنگام تعامل با آنها توجه کنیم. در چنین شرایطی، ممکن است احساسات ما زنگ خطر باشند از جمله:
شک: از آنجایی که این افراد دوست دارند فقط یک طرف ماجرا را به ما نشان دهند، ممکن است اغلب به صداقت و شفافیت آنها شک کنیم. بهعلاوه ممکن است بابت رفتارهای متناقض آنها احساس سردرگمی داشته باشیم و در توانایی خود برای درک و تفسیر صحیح واقعیت تردید کنیم.
ترس: چنین افرادی اغلب در بیان حقایق اغراق و اینگونه ما را وادار میکنند تا طبق میل آنها عمل کنیم. ممکن است غیرقابلپیشبینیبودن واکنشهای آنها باعث شود که هنگام بودن کنار آنها احساس ناراحتی کنیم.
خشم: ممکن است در مقابل چنین افرادی بهسادگی دچار ناامیدی و رنجش شویم چون آنها دوست دارند درباره ما صحبت کنند، نظرات خود را بر ما تحمیل کنند و به ما بگویند که چگونه باید فکر یا احساس کنیم.
ناامیدی: اگر با چنین افرادی ارتباط نزدیکی داشته باشیم، ممکن است احساس کنیم که در رابطه با آنها گرفتار شدهایم و نمیتوانیم از آن فرار کنیم. از آنجایی که این افراد اغلب سیاهچالههای احساسی هستند، ممکن است احساس کنیم که در احساسات آنها غرق شدهایم و باید طبق آنها عمل کنیم.
هوش هیجانی بیش از حد
افراد باهوش از نظر عاطفی در تفسیر احساسات دیگران و داشتن تعاملات اجتماعی موفقترند، اما ممکن است احساس همدلی آنها را بهسمتی سوق میدهد که مسائل را بیش از حد شخصی کنند و بهسادگی دچار خستگی عاطفی شوند.
سال ۲۰۱۶، آزمایشی انجام شد که بیانگر این مسئله بود. در این آزمایش، از دانشجویان خواسته شد برای ارزیابی هوش هیجانی خود به تعدادی سؤال پاسخ بدهند. این آزمون شامل تشخیص عواطف از روی چهره افراد هم میشد.
کسانی که در این بخش برای تشخیص عواطف دیگران حساسیت بیشتری خرج کردند، در بخش بعدی آزمون واکنشی پراسترستر نشان دادند.
در آن بخش از آنها خواسته میشد مقابل کارشناسانی با چهرههای عبوس درباره شغل خود صحبت کنند. طبق تحقیقات مشابه نیز توجه به احساسات با تجربه احساسات منفی بیشتر در قربانیان قلدری سایبری ارتباط مستقیمی دارد. به بیان سادهتر، هرچه هوش هیجانی قربانی قلدری سایبری بیشتر باشد، دچار احساسات منفی بیشتری خواهد شد.
در کل حساسیت عاطفی زیاد میتواند میان هوش عاطفی و واکنش بیش از حد به استرس رابطه مهمی برقرار کند. بهویژه افرادی که مهارتهای عاطفی نامتناسب مانند هشیاری عاطفی زیاد با مهار استرس اندک دارند، سازگاری روانی کمتری از خود نشان میدهند.
در مقابل، به نظر میرسد افرادی که هوش عاطفی زیاد یا متوسطی دارند، به چالشهای زندگی مانند محیطهای سخت کاری یا درسی و اتفاقات بد بهتر واکنش نشان میدهند. در محل کار، همیشه هوش اجتماعی بسیار زیاد پیامدهای منفی مختلفی داشته است.
مثلا افرادی که در روابط بینفردی حساسیت زیادی دارند، ممکن است در ارائه بازخوردهای صادقانه منفی به همکارانشان مشکل داشته باشند.
در این صورت، ممکن است رشد بالقوه آنها تحتتأثیر قرار بگیرد. بهعلاوه این افراد ممکن است در خصوص تصمیمگیریهای ناخوشایند برای دیگران که معمولا در پستهای مدیریتی برای ایجاد نوآوری و تغییر در سازمانها لازم است، تردید داشته باشند.
افرادی که هوش هیجانی زیادی دارند بهدلیل احساس وظیفهشناسی زیاد خود ریسکپذیری کمتری دارند. این حالت ممکن است منجر به خودکنترلی بیش از حد و کمالگرایی شود.
پاسخ به سؤالات رایج
آیا میتوان به داشتن هوش هیجانی تظاهر کرد؟
ممکن است تظاهر به داشتن هوش هیجانی در کوتاهمدت کارساز باشد، اما افرادی که سعی میکنند دوستداشتنی به نظر برسند، خود را پذیرای شنیدن نظرات دیگران نشان بدهند یا از نظر احساسی متعادل به نظر برسند در درازمدت موفق نخواهند بود.
هوش هیجانی نشاندهنده مهارتی است که باید از درون به بیرون توسعه یابد و نیازمند ایجاد خودآگاهی و همدلی بیشتر با دیگران است. حتی تواناترین رهبران هم در صورت تظاهر به پذیرش واقعی نظرات دیگران و تمایل به پذیرش بازخوردها جهت پیشرفت مداوم حرفهای، درنهایت شکست خواهند خورد.
اگر از هوش هیجانی برای دستکاری ذهنی من استفاده میکنند، چه کارکنم؟
قربانی دستکاری روانشناختی بودن اغلب بهمعنای تهیشدن از احساسات است. اگرچه اولین قدم شناخت رفتارها و راهبردهای رایجی است که این افراد از آنها استفاده میکنند، شناسایی نقاط ضعف شخصی خود مانند تمایل به همیشه راضی نگهداشتن دیگران یا کمبود اعتمادبهنفس نیز اهمیت دارد.
در مرحله بعدی باید تلاش کنیم درباره نیازهای خود قاطع باشیم و آنها را مستقیم و مداوم بیان کنیم. افرادی که ذهن ما را دستکاری میکنند، تلاش خواهند کرد نظرات ما را تغییر دهند. به همین دلیل حفظ مرزهای شخصی هم برای جلوگیری از سوءاستفاده آنها از ما اهمیت دارد.
هوش هیجانی ممکن است جنبههای مثبت و منفی مختلفی داشته باشد. معمولا به جنبههای مثبت آن بیشتر توجه میشود. این مسئله سبب میشود که ابعاد منفی هوش هیجانی نادیده گرفته شوند.
در چنین شرایطی، کسانی که از جنبههای تاریک هوش هیجانی خود سوءاستفاده میکنند، به اعمالی مانند دستکاری عاطفی دیگران دست میزنند. آشنایی با ابعاد تاریک هوش هیجانی به شما کمک میکند گرفتار چنین افرادی نشوید. برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.
تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است.