فرزندپروری بیش از حد که به عنوان فرزندپروری با هلیکوپتر نیز شناخته می شود، زمانی است که والدین کنترلگر درگیر زندگی فرزندان خود تا حد کنترل هستند. نیت آنها ممکن است خوب باشد محافظت و تأمین فرزندان شان. اما اغلب کودک را برای گذراندن دوران بزرگسالی به طور مستقل آماده نمی کند.
به گزارش خط سلامت به عنوان یک بزرگسال این تجربه اولیه اغلب به رفتارها و تمایلات خاصی تبدیل می شود.
مشکل در تصمیم گیری
یکی از متداول ترین رفتارهایی که در بزرگسالانی که در کودکی بیش از حد والدین بوده اند، مشاهده می شود، مبارزه با تصمیم گیری است.
دلیل این امر کاملاً واضح است. بزرگ شدن با والدینی که همه تصمیمات را گرفته اند، هر چقدر هم که جزئی باشد، فرصت رشد مهارت های تصمیم گیری را از کودکان سلب می کند .
در بزرگسالی، این افراد اغلب در موقعیتهایی قرار میگیرند که مجبورند انتخابهایی بزرگ یا کوچک داشته باشند و هنگامی که با این موقعیت ها روبرو می شوند، ممکن است احساس غمگینی یا اضطراب کنند. ببینید، آنها عادت ندارند گزینهها را بسنجند و تصمیم بگیرند، زیرا در سالهای شکلگیری، این وظایف همیشه برای آنها انجام میشد.
این بدان معنا نیست که آنها اصلا نمی توانند تصمیم بگیرند. این فقط به این معنی است که ممکن است انجام این کار بیشتر طول بکشد یا ممکن است نیاز به اطمینان خاطر داشته باشند که در حال انجام انتخاب درست هستند.
به دنبال تایید دائمی
از تجربه شخصی صحبت میکنیم، بزرگ شدن با والدین سرسخت اغلب منجر به نیاز به تأیید دائمی در بزرگسالی میشود.
به یاد میآورم والدینم بر تک تک جنبههای زندگی من نظارت میکردند از لباسهایی که در مدرسه میپوشیدم، تا دوستانی که با آنها معاشرت میکردم، تا دورهای که انتخاب کردم. منظورشان خوب بود، بهترین ها را برای من می خواستند. اما باعث شد احساس کنم نمی توانم به قضاوت خودم اعتماد کنم.
اکنون به عنوان یک بزرگسال، به دنبال تایید تصمیماتم، بزرگ یا کوچک هستم. این می تواند چیزی به اندازه خرید یک مبلمان جدید یا به اندازه پذیرش یک پیشنهاد شغلی مهم باشد. اغلب قبل از تصمیم گیری می بینم که از دوستان، خانواده یا حتی همکاران نظرشان را می خواهم.
اینطور نیست که نمی توانم به تنهایی تصمیم بگیرم. فقط عادت به بررسی دقیق و تایید هر تصمیم در دوران کودکی در بزرگسالی من رخنه کرده است. این نیاز دائمی به اعتبارسنجی در میان کسانی که بیش از حد والدین بوده اند رایج است.
مبارزه با شکست
شکست بخشی مشترک از زندگی است، چیزی که همه ما هر از گاهی با آن مواجه می شویم. با این حال، برای کسانی که در کودکی والدین کنترلگر داشته اند، مواجهه با شکست می تواند به ویژه چالش برانگیز باشد.
فرزندپروری بیش از حد اغلب شامل والدین است که برای جلوگیری از تجربه شکست یا ناامیدی فرزندانشان وارد عمل می شوند. این میتواند کودک را برای مقابله با شکستها در زمانی که ناگزیر در بزرگسالی اتفاق میافتد، آماده کند.
در نتیجه، این افراد ممکن است نسبت به دیگران به طور چشمگیری نسبت به شکست واکنش نشان دهند و احتمالاً آن را به عنوان بازتابی از ارزش خود به جای فرصت یادگیری در نظر می گیرند. آنها همچنین ممکن است از موقعیت هایی که در آن خطر شکست وجود دارد، از دست دادن تجربیات رشد اجتناب کنند.
درک این رفتار می تواند به ما کمک کند با کسانی که بیش از حد والدین بوده اند همدردی کنیم و آنها را به سمت راه های سالم تری برای مدیریت شکست راهنمایی کنیم.
وابستگی به دیگران
یکی از رفتارهای مشهودتر در بزرگسالانی که والدین کنترلگر داشته اند، تمایل به اتکای شدید به دیگران است . این وابستگی می تواند به طرق مختلفی آشکار شود از کارهای ساده گرفته تا تصمیمات مهم زندگی.
ریشه این رفتار اغلب در تربیت آنها نهفته است. این کودکان عادت دارند والدین از همه چیز برای آنها مراقبت کنند از تکالیف خانه گرفته تا کارهای خانه، فعالیت های اجتماعی تا مشکلات شخصی.
این سطح بالای مشارکت والدین می تواند مانع توسعه اتکا به خود و استقلال شود.
همانطور که این کودکان به بزرگسالی تبدیل می شوند، ممکن است همچنان به دنبال دیگران باشند تا مسئولیت را بر عهده بگیرند و مسائل آنها را حل کنند، همانطور که آنها به این عادت کرده اند.
مشکل در بیان احساسات
در قلب بسیاری از بزرگسالانی که در کودکی توسط پدر و مادر کنترلگر بزرگ شدهاند، اغلب تلاشی برای ابراز آزادانه احساسات وجود دارد . این می تواند یک رفتار چالش برانگیز برای غلبه بر آن باشد، زیرا بر روابط و رفاه شخصی تأثیر می گذارد.
بزرگ شدن با والدین سرسخت اغلب به معنای زندگی تحت نظارت دائمی است.
این می تواند به سرکوب احساسات، از ترس ناامید شدن یا ناراحت کردن والدین منجر شود. آنها ممکن است از ابراز احساسات منفی، مانند خشم یا غم، دلسرد شده باشند باعث می شود احساسات خود را از بین ببرند.
با حمل این رفتار به بزرگسالی، آنها ممکن است برای ابراز احساسات خود تلاش کنند. آنها ممکن است در روابط دور یا دور از ذهن باشند، نه به این دلیل که برایشان اهمیتی ندارد، بلکه به این دلیل که ابراز احساسات ناآشنا و ناراحت کننده است.
ترس از رویارویی
رویارویی چیزی است که بسیاری از ما ترجیح می دهیم از آن اجتناب کنیم، اما برای بزرگسالانی که والدین کنترلگر داشته اند، این ترس می تواند تقویت شود.
به عنوان یک کودک، ایستادن در برابر والدینم یا به چالش کشیدن تصمیمات آنها هرگز یک گزینه نبود. آنها همیشه کنترل داشتند و مخالفت با آنها انجام نمی شد.
بسیاری از بزرگسالانی که والدین شان کنترلگر بودند این اجتناب از رویارویی به معنای منفعل بودن یا ضعیف بودن نیست. این در مورد مقابله با ترس های عمیق است که ریشه در تربیت آنها دارد.
تمایلات کمال گرا
کمالگرایی یکی دیگر از ویژگیهای رایج است که در بزرگسالانی که در کودکی پدر و مادر کنترلگر داشته اند .
این فقط در مورد تلاش برای برتری نیست. این در مورد تعیین استانداردهای غیرواقعی بالا و انتقاد بیش از حد از خود در صورت عدم رعایت این استانداردها است.
فرزندپروری بیش از حد اغلب شامل انتظارات بالا و بررسی مداوم است که می تواند باعث شود بچه ها این باور را داشته باشند که برای کسب تایید نیاز به کامل بودن دارند. این باور، که در بزرگسالی انجام می شود، می تواند به عنوان یک انگیزه برای بی عیب بودن در هر جنبه ای از زندگی ظاهر شود.
اغلب منجر به انتقاد بیش از حد از خود، استرس و فرسودگی شغلی می شود. همچنین می تواند بر روابط و رضایت کلی از زندگی تأثیر بگذارد.
مبارزه با هویت شخصی
شاید مهمترین رفتاری که توسط بزرگسالانی که در کودکی پدر و مادر کنترلگر داشته اند، نشان میدهد مبارزه با هویت شخصی است .
این افراد با بزرگ شدن با والدینی که تمام جنبه های زندگی خود را کنترل می کردند، اغلب این فرصت را پیدا نمی کردند که مستقل از والدین خود کشف کنند و بفهمند که چه کسی هستند. علایق، دوست نداشتن ها، باورها و ارزش های آنها ممکن است به شدت تحت تأثیر والدینشان بوده یا دیکته شده باشد.
به عنوان بزرگسالان، این می تواند منجر به احساس سردرگمی در مورد هویت واقعی آنها شود.
آنها ممکن است متوجه شوند که انتخاب ها و ترجیحات خود را زیر سوال می برند، مطمئن نیستند که آیا اینها واقعاً مال آنهاست یا صرفاً بازتابی از تأثیر والدینشان است.
این مبارزه با هویت شخصی بیش از یک رفتار است. این یک سفر خودشناسی و پذیرش است.
افکار نهایی: این در مورد درک است، نه سرزنش
رفتارهای نشان داده شده توسط بزرگسالانی که در کودکی والدین شان کنترلگر بوده اند، نقص نیستند. آنها پاسخی به سبک خاصی از تربیت هستند. این رفتارها، در حالی که اغلب چالش برانگیز هستند، بخشی از یک سفر خودشناسی و رشد هستند.
فرزندپروری بیش از حد معمولاً از محل عشق و نگرانی ناشی می شود. والدینی که بیش از حد پدر و مادری می کنند، اغلب به دلیل تمایل به محافظت از فرزندان خود و ارائه بهترین فرصت ها به آنها هدایت می شود.
با این حال، شناخت تأثیر فرزندپروری بیش از حد برای درک تجربیات این بزرگسالان بسیار مهم است.
این به ما کمک می کند تا با همدلی و صبر به آنها نزدیک شویم و از آنها حمایت کنیم تا در مسیر خود به سمت استقلال و کشف خود حرکت کنند. برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.
تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است.