با شروع جنگ جهانی دوم ، ارتش آمریکا با تجربه جنگ قبلی و شوکهای روانی مواجه شده بود و برای آمادهسازی نیروهای مقاومتر در برابر فشارهای جنگ، افراد متقاضی را از نظر سلامت روان غربال میکردند.
به گزارش خط سلامت نتایج این غربالگریها، مسئولان را با حقیقت نگرانکنندهای مواجه کرد: بیش از یک میلیون نفر از داوطلبان به دلیل مشکلات روانی از خدمت محروم شدند. این آمار موجب شد که مسئله شیوع بیماری روانی در جامعه آمریکا مورد توجه جدی قرار گیرد.
وضعیت سلامت روان در طول جنگ جهانی دوم
در طول جنگ جهانی دوم، شیوع بیماریهای روانی در بین سربازان و تأثیرات ناشی از آن بر جامعه به شکل چشمگیری افزایش یافت. این جنگ، که یکی از مخربترین و پرفشارترین دورانهای تاریخ بشر به شمار میرود، استرسهای مزمن و شدید و تجربههای وحشتناکی را برای نظامیان به همراه داشت. تأثیرات روانی آن بر سربازان نهتنها مشکلات فردی بسیاری ایجاد کرد، بلکه نگرانیهایی درباره سلامت روان در کل جامعه به وجود آورد و به شکلگیری تحولی در نگاه به مسائل روانی کمک کرد.
پدیده شوک پوسته و روانپریشی جنگی
در خلال جنگ جهانی اول، اصطلاح "شوک پوسته" (Shell Shock) برای توصیف علائم روانی ناشی از تجربههای وحشتناک جنگ به کار رفت، و در جنگ جهانی دوم، این علائم به شکلهای مختلفی مانند اضطراب شدید ، افسردگی ، و نشانههای پس از تروما ( PTSD ) بروز پیدا کرد. سربازان زیادی دچار استرس و فشار روحی شدند که ناشی از مواجهه با مرگ، نابودی و فشارهای روانی غیرقابلتحمل بود. این مشکلات در بسیاری از موارد منجر به کاهش توانایی آنها در ادامه جنگ شد.
غربالگری سلامت روان در ارتش
در طول جنگ جهانی دوم، مسئولان نظامی آمریکا به این نتیجه رسیدند باید سلامت روان سربازان را پیش از اعزام به میدانهای جنگ بررسی کنند. به همین دلیل، هزاران نفر از داوطلبان نظامی به دلیل مشکلات روانی از خدمت معاف شدند. این اقدامات نشان داد که اختلالات روانی در میان مردم بیش از آنچه تصور میشد، شایع هستند.
افزایش پذیرش سربازان با مشکلات روانی
با وجود تلاشها برای غربالگری، بسیاری از سربازان در حین خدمت دچار مشکلات روانی شدند و در بیمارستانهای روانپزشکی بستری شدند. آمارها نشان میدهد که حدود یک میلیون مورد بستری روانپزشکی در میان نیروهای نظامی آمریکا در طول جنگ به ثبت رسید. این موضوع نشان داد فشارها و استرسهای جنگ میتوانند تأثیرات روانی گستردهای بر افراد بگذارند و سلامت روان یک مسئله جدی در میدانهای نبرد است.
افزایش اهمیت روانپزشکی و ایجاد تغییرات در نگرش جامعه
تجربه جنگ جهانی دوم موجب شد تا اهمیت روانپزشکی و توجه به سلامت روان بیشتر مورد توجه قرار گیرد. پس از جنگ، روانپزشکان و متخصصان سلامت روان توانستند تأثیرات روانی جنگ را درک و تحلیل کنند و نتایج آن را به جامعه معرفی کنند. این تغییر نگرش به تأسیس موسسه ملی بهداشت روان (NIMH) در آمریکا انجامید که پژوهشهای زیادی در زمینه علل بیماریهای روانی و درمان آنها آغاز کرد.
کاهش انگ و افزایش آگاهی عمومی درباره سلامت روان
یکی از نتایج مهم جنگ جهانی دوم این بود که بیماریهای روانی کمتر به عنوان مسائلی شرمآور یا ننگآلود در نظر گرفته شدند. تجربههای روانی ناشی از جنگ موجب شد تا بسیاری از مردم این اختلالات را به عنوان مشکلات واقعی و قابلدرک بپذیرند و به همین دلیل در دهههای پس از جنگ، آگاهی جامعه نسبت به سلامت روان افزایش یافت.
در نهایت، جنگ جهانی دوم نقطه عطفی در تاریخ سلامت روان بود. این دوران به شکلگیری مبانی علمی و پژوهشی جدیدی در روانپزشکی منجر شد و تأثیرات عمیقی بر چگونگی درک و درمان بیماریهای روانی گذاشت که هنوز هم بر نگرش ما نسبت به سلامت روان تأثیر دارد.
اختلالات روانی شایع در دوران جنگ جهانی دوم و تأثیرات آن بر سربازان
جنگ جهانی دوم با ایجاد فشارهای روانی بیسابقه بر سربازان و مردم عادی، موجب شیوع گسترده اختلالات روانی شد. در این دوران، بیماریهای روانی مختلفی مانند اضطراب، افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) به شدت در میان سربازان و بازماندگان دیده میشد. فشارهای بیپایان و تجارب وحشتناک جنگ منجر به افزایش تعداد افرادی شد که به دلیل مشکلات روانی قادر به ادامه خدمت نبودند و به بیمارستانهای روانپزشکی ارجاع داده شدند. همین امر سبب شد تا توجه به سلامت روان افزایش یابد و جامعه به اهمیت مسائل روانی پی ببرد.
در دوران جنگ، اختلالاتی مانند شوک پوسته و روانپریشی جنگی به شکل گستردهای شناخته شدند و به معضلات جدی در ارتش تبدیل شدند. این اختلالات که به دلیل تجربههای مستقیم از صحنههای نبرد به وجود میآمدند، باعث کاهش توان جسمی و روانی سربازان میشدند و هزینههای زیادی را به دولت تحمیل میکردند. بررسی این اختلالات پس از جنگ موجب شد که روانپزشکی به عنوان یک رشته پزشکی مهم و قابل احترام شناخته شود و پایهگذار تغییرات بنیادین در نگرش به سلامت روان در جامعه گردد.
شیوع بیماریهای روانی در دوران جنگ جهانی دوم و پس از آن
در طول جنگ جهانی دوم، شیوع بیماریهای روانی در میان سربازان و غیرنظامیان به دلیل استرسها و آسیبهای شدید جنگ به طور چشمگیری افزایش یافت. شرایط سخت نبرد باعث شد که اختلالات روانی همچون خستگی رزمی و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) در میان سربازان بسیار رایج شود.
نیاز به شناسایی و رسیدگی به این مشکلات روانی تا حدی زیاد شد که مقامات نظامی مجبور به غربالگری سربازان از نظر آسیبپذیریهای روانی شدند و افرادی که برای جنگ مناسب نبودند را از خدمت معاف کردند. با وجود این اقدامات، حدود یک میلیون سرباز آمریکایی در دوران جنگ به مراقبتهای روانپزشکی نیاز داشتند که بیانگر فشارهای روانی سنگین ناشی از حضور طولانیمدت در شرایط خشونتبار و هرجومرج بود.
پس از جنگ، چالشهای گسترده سلامت روانی در میان سربازان بازگشته موجب تغییرات پایداری در نگرش جامعه به بیماریهای روانی و روشهای درمان آن شد. روانپزشکی، که پیش از این کمتر مورد توجه و احترام بود، به دلیل مستندات روانپزشکان نظامی درباره شیوع و تأثیر اختلالات روانی، جایگاه بالاتری پیدا کرد.
این تغییرات منجر به تأسیس نهادهایی همچون موسسه ملی سلامت روان (NIMH) در ایالات متحده شد که به پژوهش و بررسی علل بیماریهای روانی پرداخت. با گذشت زمان، افزایش آگاهی و درک بیشتر از مشکلات روانی، به کاهش انگ بیماریهای روانی کمک کرد و دسترسی به درمان را برای سربازان و افراد عادی آسانتر و قابلقبولتر ساخت.
همچنین، در طول جنگ، موارد زیادی از سربازان به دلایل روانپزشکی در بیمارستانها بستری شدند که به تدریج دیدگاه عمومی را به این سمت سوق داد که بیماریهای روانی موضوعاتی رایج و گستردهتر از آن چیزی هستند که پیشتر تصور میشد. روانپزشکان ارتشی هم به این فکر افتادند که استرسهای جنگی ممکن است مشابه استرسهای غیرنظامیان باشد و نیاز به مقابله با بیماریهای روانی در جامعه بیش از پیش احساس شد.
پس از جنگ، رشته روانپزشکی و روانشناسی به عنوان شاخههای محترمتری در جامعه پزشکی شناخته شدند و پایهگذاری موسسه ملی بهداشت روان (NIMH) به عنوان نقطه عطفی در پیشرفت این حوزهها بود. این موسسه تحقیقات زیادی را در زمینه علل بیماریهای روانی و روشهای درمانی آنها تأمین مالی کرد و باعث شد تا سیاستهایی مانند دموکراسیسازی خدمات بهداشت روان و مراقبتهای اجتماعی در جامعه توسعه یابند.
هرچند این دوره طلایی روانپزشکی نیز کوتاهمدت بود. با ظهور مشکلات اقتصادی و تغییرات ساختاری، منابع مالی کاهش یافت و مراکز مراقبتهای اجتماعی با تعداد زیادی از بیماران بدون منبع و سازمان مناسب مواجه شدند. اما همچنان اثرات مثبت این دوره بر درک و توجه جامعه به مسائل روانی، به کاهش انگ اجتماعی و افزایش پذیرش اختلالات روانی منجر شد.
اکنون، با مواجهه با بحرانهای جدیدی همچون کووید-19، سلامت روان دوباره به یکی از موضوعات مهم اجتماعی تبدیل شده است و توجه به این حوزه همچنان به رشد خود ادامه میدهد.
برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است