ایران در حال تبدیل شدن به یک کشور بدون مشارکت ملی و سرمایه انسانی

خط سلامت:کیومرث اشتریان، استاد دانشگاه تهران، از تهدیدات خارجی و خطر شکل‌گیری طبقه بورژوازی ایدئولوژیک در ایران هشدار داد و بر لزوم تقویت مشارکت ملی و منابع انسانی تأکید کرد.

ایران در حال تبدیل شدن به یک کشور بدون مشارکت ملی و سرمایه انسانی

کیومرث اشتریان ، استاد دانشگاه تهران، با بیان اینکه به دلایل سیاسی و دیگر علل، متاسفانه به نظر می‌رسد زمینه برای شکل گیری طبقه بورژوازی ایدئولوژیک فراهم شده است، گفت: این مساله وجوه مختلفی دارد، اما اصلی‌ترین شاکله آن، ایدئولوژی سیاسی و کمتر مذهبی است و گرایش‌های مذهبی، از حیث ایجاد لشکر و جذب نیرو، به آن کمک می‌کند. این نقطه آسیبی برای ما است که باید به آن توجه داشته باشیم. این بورژوازی ایدئولوژیک سازوکار‌های خود را جلو می‌برد و نیرو‌های خاص خود را تقویت می‌کند. رزمندگان رده پایین خود را تولید و حتی فضای جنگ را تشدید می‌کند و هماورد طلبی را پیش می‌برد. نماد‌های سیاسی خاصی دارد و به طریقی متناقض نما، از یک چپ اجتماعی که در مقابل نظام جهانی معترض است، تغذیه می‌شود. نشانه‌های آن را می‌بینیم. ترکیب عجیبی از این طبقه چپ و راست اقتصادی شاهد هستیم که به آن بورژوازی نفتی می‌گوییم. این مهم‌ترین آسیبی است که اکنون شاهد آن هستیم.

در معرض خطراتی هستیم

به گزارش خط سلامت کیومرث اشتریان، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران که در نشست بررسی «مشارکت ملی و بازسازی ظرفیت دولت» در موسسه مطالعات دین و اقتصاد سخن می‌گفت، با بیان اینکه ضرورت مشارکت ملی، از جمله بدیهیات است که متاسفانه ما به آن توجهی نداریم و در اینجا بدیهی بودن، حجاب آن شده، تصریح کرد: اکنون کشور ما در شرایط بسیار حساسی قرار دارد و ما در معرض خطراتی از سوی کشور‌هایی مانند اسرائیل، آمریکا و دیگر دشمنان هستیم. در مقابل تهدیدات، همیشه این بحث مطرح می‌شود که ما باید بازدارندگی داشته باشیم، اما وقتی صحبت از بازدارندگی می‌شود، متاسفانه بیشتر اذهان و عمل‌ها به سمت بازدارندگی نظامی می‌رود.

باید بتوانیم سرمایه‌های مختلف را در کشور، بازسازی و احیا کنیم

وی با تاکید بر نقش بازدارندگی توان نظامی و دفاعی کشور، گفت: باید توجه داشت که ابعاد دیگری هم وجود دارند که توان بازدارندگی دارند. ما باید بتوانیم سرمایه‌های مختلف را در این کشور، بازسازی و احیا کنیم؛ از جمله ظرفیت دولت و سرمایه‌های اقتصادی و انسانی. یکی از مهم‌ترین عناصری که سبب تقویت بازدارندگی می‌شود، قدرت ملی و سرمایه انسانی ملی است. نمی‌شود اداره امور فرهنگی کشور را به دست اقلیتی بدهید و احساس کنید که فرهنگ‌ها و اقوام مختلف را به مشارکت دعوت کرده‌اید. نمی‌توانید بخش بزرگی از فضای فعالیت‌های اقتصادی را در انحصار درآورید و بعد سخن از مشارکت اقتصادی کنید.

کشور و دولت را از سرمایه انسانی ملی تهی کردیم

این استاد دانشگاه با بیان اینکه سرمایه انسانی ملی می‌تواند به عنوان مهترین قدرت بازدارنده ملی عمل کند، ادامه داد: متاسفانه ما استراتژی روشنی برای توسعه منابع انسانی در کشور نداریم و به طریق اولی، استراتژی روشنی هم برای توسعه منابع انسانی در درون دولت نداریم. اصلی‌ترین غفلتی که کردیم این بود که کشور و دولت را از سرمایه انسانی ملی تهی کردیم. معمولا وقتی درباره استفاده از نیروی انسانی و گسترش و توسعه منابع انسانی می‌شود، نگاه سیاسی داریم و تصور می‌شود باید گروه‌ها و جناح‌های فعال را به مشارکت جذب کنیم، این تصور قطعا درست است، اما غفلت ما آنجا بود که خارج از نیرو‌های سیاسی شناخته شده موجود، از نیروی انسانی ملی کشور استفاده نکردیم. از گزینش در استخدام‌ها تا سطوح بالاتر مدیریتی، چنین رویه‌ای وجود دارد.

یک «منِ برترِ فرهنگی» همه جا حرف اصلی را می‌زند

اشتریان با بیان اینکه چند سال قبل مطلبی با عنوان «نژادپرستی فرهنگی، در استخدام‌های دولتی» نوشیم، که اشاره‌ای به سیاست‌هایی بود که بعضی از دستگاه‌ها در دولت قبل در پذیرش و گزینش نیروی انسانی داشتند، اضافه کرد: در دولت قبل، این دستگاه ها، افراد و حلقه خاصی را برای استخدام در پایین‌ترین حلقه‌ها دعوت می‌کردند، اگر چه این عزیزان، بدیهی می‌پندارند که نژاد پرست نیستند، اما عملشان در گزینش و استخدام، نوعی نژادپرستی فرهنگی است. یک «من برتر فرهنگی» وجود دارد که در استخدام، سیاست، فرهنگ، اقتصاد و رسانه همه جا حرف اصلی را می‌زند. آسیب آن این است که اداره در یک حلقه کوچکی می‌افتد و ذخیره دانش ملی در اینجا شکل نمی‌گیرد که همگان در آن درگیر کار و فعالیت‌های اداری دولت باشند. یک گروه اندکی می‌ماند که ظرفیت زمانی خاصی و ظرفیت استعدادی اندکی دارد.

در دولت، نمی‌توان به راحتی نظر کارشناسی را از پایین به بالا منتقل کرد

وی با تاکید بر اینکه نیروی انسانی ملی، در صورتی سرمایه می‌شود که شما بتوانید استراتژی‌ای داشته باشید که نیرو‌هایی که احساس می‌کنید لیاقت و ظرفیت دارند که وارد این چرخه تصمیم گیری شود، بتواند خود را نشان دهد و ظرفیت حکومت هم در حدی باشد که بتواند این نیرو‌های لایق را وارد چرخه تصمیم گیری کند، توضیح داد: ما مانع اولیه ایجاد کردیم که نیرو‌های ملی، اعم از جناح‌های سیاسی یا غیر آن، اساسا نمی‌توانند وارد چرخه‌های تصمیم گیری شوند. علاوه بر آن در درون چرخه دولت، نمی‌توان به راحتی نظر کارشناسی را از پایین به بالا منتقل کرد. نظریه «انتخاب عمومی» که زیر مجموعه «نظریه انتخاب عقلانی» است، به خوبی این وضعیت را بحث و بررسی می‌کند.

این عضو هیات علمی دانشگاه تهران، گفت: نظریه «انتخاب عمومی» در توضیح علت ناکارآمدی دولت‌ها می‌گوید یک چرخه منافع و خشنودی از نظر زیردستان شکل می‌گیرد. آن کسی زیردست است می‌خواهد ارتقای مقام پیدا کند و بالادستان هم می‌خواهند حرف خوب بشنوند و همه چیز را مثبت ببیند و در جهت منافع خود عمل کند. این چرخه باطل شکل می‌گیرد و نظام حکمرانی را مستهلک، تهی و از بین رفته می‌کند. حرف کارشناسی به راحتی به چرخه‌های بالاتر نمی‌رسد. در ایران، در اغلب دولتها، به راحتی نظر کارشناسی از پایین به بالا منتقل نمی‌شود. هر چه بالاتر می‌روید این انتقال سخت‌تر می‌شود و خودسانسوری هم شکل می‌گیرد.

اشتریان ادامه داد: کیسینجر در خاطراتش می‌گوید مشکل ما با شوروی این بود که نحوه‌ای که آنها در چرخه تصمیم گیری بالا آمده‌اند و مقام به دست آورده‌اند با نحوه‌ای که ما بالا آمده‌ایم متفاوت است. نمی‌خواهم درباره درست و غلط آن صحبت کنم، تنها محتوا را ارزیابی می‌کنم. او می‌گوید آنها در یک چرخه خونین بالا آمدند و حتما دیگری را حذف و قلع و قمح می‌کنند، اما در غرب یا آمریکا، بده بستان‌هایی صورت می‌گیرد که این حذف کمتر است. منظور او این است که شما همان گونه که در نظام تصمیم گیری‌ها بالا می‌آیید، همان گونه هم رفتار می‌کنید.

افراد برای رسیدن به مقام بالاتر باید بی دردسر باشند

وی با بیان اینکه در نظام تصمیم گیری ما، حتما باید افراد یک سری نرمشها، آرامش‌ها و بی دردسری‌ها را در چرخه تصمیم گیری طی کنند تا این قابلیت را پیدا کنند که به مقام بالاتر برسند، افزود: حتما استثنائاتی وجود دارد، اما تصویر کلی این گونه است. هر میزان کمتر نظر کارشناسی داده شود و هر میزان کمتر وارد دعوا‌ها شوید و کمتر بی دردسر باشید و آزادی عمل و اختیار کمتری نداشته باشید، راحت‌تر وارد چرخه‌های بالایی می‌شوید. در نتیجه به تدریج، به لحاظ فکری دچار نوعی فرقه گرایی می‌شویم. هر میزان وارد رده‌های بالاتر می‌شوید، این آسیب شناسی بسیار مهم است. در نتیجه افکار بخش بزرگی از نیروی انسانی ما، نمی‌تواند وارد لایه‌های بالایی شود. البته این وضعیت اختصاص به کشور ما ندارد و کم و زیاد، ممکن است کشور‌های دیگر هم درگیر آن باشند.

آزادی به مثابه علم و دانش و تقویت کننده اساسی نظام کارشناسی

اشتریان ضمن بررسی تعاریف آزادی، با بیان اینکه از آزادی به مثابه مفهومی سیاسی بسیار سخن رفته، اما آزادی به مثابه علم و دانش و تقویت کننده اساسی نظام کارشناسی کمتر بحث شده، یادآورشد: آزادی کارشناسی، مبتنی بر این ایده است که علم، چیزی جز فرایند‌های آزاد کارشناسی و گفت‌و‌گو‌های کارشناسی نیست. مجموعه‌ای که ما در سیاست گذاری و تصمیم گیری به آن علم یا دانش می‌گوییم، مجموعه‌ای از قرارداد‌ها است که در میان اندیشمندان و کارشناسان محک می‌خورد و شکل می‌گیرد، بنابراین دانش تصمیم گیری، که ظرفیت اساسی دولت است، یک برساخته اجتماعی در درون گروه‌های کارشناسی دولتی است. اینکه تا چه میزان در درون سیستم اداری ما آزادی کارشناسی است را به قضاوت همگان می‌گذارم، اما تنها درباره ضرورت آن صحبت می‌کنم.

باید ملتزم شویم با هم آزادانه صحبت و گفت وگوی کارشناسی کنیم

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: اساسا آزادی، به مثابه راه، مفهومی معنادار است؛ این نیست که از قبل معیار‌های آن را تعیین کنید، بلکه باید همه ملتزم شویم که با هم آزاد صحبت و گفت و گوی کارشناسی کنیم؛ بنابراین هر میزان که بتوانیم این ظرفیت منابع ملی انسانی را با این نگاه جلو ببریم و نظام سیاسی این خودآگاهی را داشته باشد که به عنوان یک ضرورت حیاتی و ظرفیت اساسی به آن نگاه می‌کند و نه به عنوان یک تهدید، این آزادی می‌تواند خود را در گزینش نیرو، آزادی مباحث کارشناسی در درون دولت و آزادی مدیران کشور خود را نشان دهد. آزادی در ظرفیت دولت، به مثابه بازدارندگی است.

آمریکا و اسرائیل می‌خواهند آخرین رمق‌های این کشور را بگیرند

اشتریان با بیان اینکه باید منابع انسانی را به عنوان یک ابزار مهم سرمایه ملی در نظر گرفت و مشارکت ملی در حوزه اقتصاد هم بسیار اهمیت دارد، تصریح کرد: تحریم‌ها گریبان این کشور را گرفته، هر دولتی که روی کار باشد، ما فعلا درگیر تحریم‌ها و فشار‌های شدید اقتصادی هستیم. استراتژی دولت آمریکا و اسرائیل بر این است که آخرین رمق‌های این کشور را بگیرند و آن را تضعیف کنند تا جایی که دیگر بی حس و حال شود. برای بازدارندگی برای مقابله با این «استراتژی رمق»، باز هم باید به سرمایه‌های ملی برگشت. یکی از ابعاد اقتصاد، سرمایه ملی و نظام سرمایه داری ملی است. یکی از حوزه‌هایی که باید تقویت کنیم، چیزی به نام «سرمایه داری ملی» است. نمی‌شود سرمایه دار تولید کرد، این کار اقتصاد رانتی و آنچه که اکنون وجود دارد را تشدید می‌کند، بنابراین باید تدبیر‌هایی بیندیشیم که سرمایه داری ملی و سرمایه داران ملی، یک نهاد برای توسعه کشور دیده شود.

دائما در تخریب سرمایه داری ملی عمل می‌کنیم

وی گفت: ما نه تنها این کار را نکردیم، بلکه دائما در تخریب سرمایه داری ملی عمل می‌کنیم. حتی اگر قدرتی از طریق این اقتصاد فضای مجازی شکل می‌گیرد، هر گروهی که قدرتی می‌گیرند، نهاد‌های خاصی با اعمال فشار بر آنها، درصدی از سهامشان را از آن خود می‌کنند؛ بنابراین اگر سرمایه داری ملی می‌خواهیم، باید رویکرد نهادی به آن داشت و با ابزار‌های مختلف و مداخله دولت، باید زمینه برای رشد آن فراهم شود تا یکی از ارکان توسعه ملی را توسعه داد.

زمینه برای شکل گیری طبقه بورژوازی ایدئولوژیک فراهم شده

این عضو هیات علمی دانشگاه تهران، افزود: به دلایل سیاسی و دیگر علل، متاسفانه به نظر می‌رسد زمینه برای شکل گیری طبقه بورژوازی ایدئولوژیک فراهم شده است، این مساله وجوه مختلفی دارد، اما اصلی‌ترین شاکله آن، ایدئولوژی سیاسی و کمتر مذهبی است و گرایش‌های مذهبی، از حیث ایجاد لشکر و جذب نیرو، به آن کمک می‌کند. این نقطه آسیبی برای ما است که باید به آن توجه داشته باشیم. این بورژوازی ایدئولوژیک سازوکار‌های خود را جلو می‌برد و نیرو‌های خاص خود را تقویت می‌کند. رزمندگان رده پایین خود را تولید و حتی فضای جنگ را تشدید می‌کند و هماورد طلبی را پیش می‌برد. نماد‌های سیاسی خاصی دارد و به طریقی متناقض نما، از یک چپ اجتماعی معترض در مقابل نظام جهانی تغذیه می‌شود. نشانه‌های آن را می‌بینیم. ترکیب عجیبی از این طبقه چپ و راست اقتصادی شاهد هستیم که به آن بورژوازی نفتی می‌گوییم. این مهم‌ترین آسیبی است که اکنون شاهد آن هستیم.

واگرایی و گریز از مرکز عجیبی در عرصه‌های مختلف ایران ایجاد شده

به گفته اشتریان؛ واگرایی و گریز از مرکز عجیبی در عرصه‌های مختلف در ایران ایجاد شده. ما در حال ایجاد حلقه مرکزی بسته‌ای در فرهنگ، سیاست و اقتصاد هستیم که واگرایی را تشدید می‌کند و این مهم‌ترین نقطه آسیب ما است. دشمنان هم دقیقا بر این نکته توجه دارند و منتظر هستند جرقه‌های آتش اجتماعی و بلکه جرقه‌های واگرایی سرزمینی را روشن کنند. در واقع شاهد این واگرایی شدید هستند و در پی استفاده از آن هستند. این تهدیدات دامن کشور را گرفته و بسیار خطرناک هستند. اگر بخواهیم بازدارندگی واقعی داشته باشیم، باید به مشارکت ملی در زمینه نیروی انسانی، نیرو‌های سیاسی، فرهنگی، رسانه بازگشت کنیم. رسانه را به دست اقلیت بی خبر از دنیا سپردیم که ذهن و فکر خود را در برابر همه نیرو‌های اجتماعی بسته است. باید در این سیاست‌ها تجدید نظر کنیم.

منبع:جماران
برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.
ارسال نظر

خط سلامت
فیلم ها
  • خط سلامت: عشق و حسادت با هم مرتبط هستند زیرا یک هورمون مشترک در این دو احساس نقش دارد. عشق احساسی است که به هورمون…

گزارش ویژه
پادکست
  • 00:00
    00:00