با خود حرف زدن خوب است یا بد؟

خط سلامت: برای رفتارگرایان، مکالمات درونی می‌تواند نشان‌دهنده احساسات سرکوب‌شده‌ی خوب یا خودکم‌بینی باشند که در اثر یک تماس تلفنی برانگیخته شده یا در اثر یک رویداد یا برخورد ایجاد شدند. مانند خودانتقادی «اوه، خیلی احمق به نظر می‌رسم!» یا خودتأییدی «همیشه وقتی با او کار می‌کنم، احساس ارزشمندی می‌کنم».

با خود حرف زدن خوب است یا بد؟

خودگویی به زبان ساده یعنی سخن گفتن با خود به صورت بلند یا در درونمان به حالت سکوت. گفتگو‌های درونی ما خودگویی به حساب می‌آیند. انگار که در درونمان در حال صحبت با شخص دیگری هستیم. این حالت در واقع همان باورها، افکارمان و ذهن ناخودآگاه ماست که به شکل ندای درون با ما ارتباط برقرار می‌کند. در روانشناسی این پدیده نام‌های دیگری مثل خودبیانی ، خود دستوری، گفتار درونی و واگویه دارد.

به گزارش خط سلامت کارشناسان در مورد چیستی واقعی خودگویی رایج واقعاً اختلاف نظر دارند، اما از صمیم قلب موافقند که خودگویی ابزار ارزشمندی برای خودشناسی است.

 روان‌شناسان می‌گویند خودگویی با آشکار کردن احساسات سرکوب‌شده، چیزی بیش از آینه‌ای به زندگی درونی شماست. خودگویی‌های درونی می‌توانند ابزار مفیدی برای غلبه بر افسردگی و بهبود تعاملات اجتماعی باشند. 

بین کلیک‌های روی صفحه‌کلید، متوجه شدم در حال گفتگوی درونی درباره برخوردی هستم که شب قبل داشتم. چرا باید کاری را که مشغول انجامش بودم قطع کنم تا در مورد چیزی که خیلی بی‌اهمیت به نظر می‌رسید خودگویی درونی کنم؟ 

اگر این پرسش را از متخصصان خودگویی یا تک‌گویی درونی بپرسید، یک پاسخ بالینی شاید این باشد که من از انجام وظیفه‌ام در لحظه اجتناب نکرده‌ام. بلکه جالب اینست که من از طریق یک گفتگوی درونی عمیقاً شخصی، برخورد نزدیک با «خود» واقعی‌ام را تجربه می‌کردم. 

راسِل هورلبرت، روانشناس دانشگاه نوادای لاس‌وگاس، می‌گوید کلماتی که در مکالمه درونی‌ام به کار بردم شاید نمایانگر یک «تجربه درونی بکر» باشند که من را در آن لحظه به چراغ‌های جلوی صحنه‌ی خودآگاهی خودم بردند. » 

هورلبرت که خود را «محقق تجربه درونی» توصیف می‌کند، می‌گوید: «فکر می‌کنم مردم به راستی جالبند و فکر می‌کنم خودشان هم همین فکر را می‌کنند». 

برای رفتارگرایان، مکالمات درونی می‌تواند نشان‌دهنده احساسات سرکوب‌شده‌ی خوب یا خودکم‌بینی باشند که در اثر یک تماس تلفنی برانگیخته شده یا در اثر یک رویداد یا برخورد ایجاد شدند. مانند خودانتقادی «اوه، خیلی احمق به نظر می‌رسم!» یا خودتأییدی «همیشه وقتی با او کار می‌کنم، احساس ارزشمندی می‌کنم». 

جای تعجب نیست که خودگویی سبب ایجاد صحبت‌های «بلند» در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی می‌شود، جایی که مردم در مورد خودگویی‌های درونی خودشان صحبت می‌کنند و از خود می‌پرسند خودگویی درونی دقیقاً چیست و آیا همه آن را تجربه می‌کنند. 

از کارشناسان درباره این پدیده طبیعی پرسیدیم و این که چرا ممکن است برخی افراد آن را تجربه کنند و برخی دیگر نکنند. کارشناسان در مورد فراوانی خودگویی اختلاف نظر دارند، اما از صمیم قلب موافقند که گفتگوی درونی ابزار ارزشمندی برای خودشناسی است. 

چه کسانی با خود صحبت می‌کنند؟ 

خودگویی چیز جدیدی نیست. هملت هفت بار این کار را به عنوان تک گویی در نمایشنامه‌ای که چهار قرن پیش نوشته بود انجام داد. خودگویی ارزش شوخی دارد، اما اگر با صدای بلند این کار را انجام دهیم و دیگران متوجه شوند، از نظر اجتماعی خوشایند نیست. 

در دهه ۱۹۷۰ بود که روان‌شناسان با الهام از کار آرون بِک روان‌پزشک، پدر CBT، به طور جدی خودگویی را به عنوان یک حوزه مطالعاتی پذیرفتند. 

دهه‌ها بعد، سال ۲۰۰۹، توماس برینتاپت روان‌شناس یکی از معدود ابزارهای تحلیلی را که امروزه برای سنجش خودگویی در بیماران استفاده می‌شود، منتشر کرد.

این ابزار که مقیاس خودگفتاری (STS) نامیده می‌شود، یک پرسشنامه ۲۲ موردی است که با هدف شناسایی فراوانی خودگویی و بازتاب چهار دسته از گفتگوهای درونی انجام می‌شود: ارزیابی اجتماعی، انتقاد از خود، تقویت خود و مدیریت خود. 

برینتاپت که اکنون خود را یک «روانشناس شخصیت» در دانشگاه ایالتی تنسی می‌داند، می‌گوید STS توسط «ده‌ها هزار» نفر در مطالعات سراسر جهان استفاده شده است. پرسشنامه او ابزاری برای کسب داده‌ها و تأیید اعتبار تحقیق در مورد موضوعی است که به اندازه فکر زودگذر است. 

او دریافته که به طور کلی، کودکان به عنوان بخشی از فرآیند یادگیری با خود صحبت می‌کنند. افراد درونگرا بیشتر خودگو هستند. تک‌فرزندها (آن‌ها که خواهر و برادر ندارند) بیشتر با خودشان، حتی تا بزرگسالی صحبت می‌کنند. کودکانی که دوستان نامرئی دارند هم تمایل بیشتری به خودگویی دارند. 

همچنین افرادی که به طور ناگهانی تنها شدند یا تنها هستند، تمایل بیشتری به خودگویی دارند. اگرچه هنوز مطالعه‌ای در این مورد انجام نشده، اما برینتاپت حدس می‌زند در دوران انزوای همه‌گیری کووید-۱۹، مردم بیشتر خودگویی کردند. 

افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری اجباری (OCD) با خود به گونه‌ای صحبت می‌کنند که بارها و بارها بصورت مکرر، بازتاب وضعیت است. برینتاپت می‌گوید گزارش شده که ناشنوایان یا کم‌شنوایانی که از زبان اشاره آمریکایی استفاده می‌کنند از دستان خود برای خودگویی استفاده می‌کنند. 

همچنین مشخص شده (اما هنوز مطالعه بیشتری درباره آن نشده)، افرادی که دچار آسیب مغزی یا سکته مغزی می‌شوند و در صحبت کردن مشکل دارند، حس خودگویی‌شان را از دست داده‌اند. 

پس آیا همه یک صحبت درونی دارند؟ 

کارشناسان در مورد اینکه آیا تجربه خودگویی محدود به افرادیست که در دسته‌های بالا گفتیم یا یک تجربه جهانی است، اختلاف نظر دارند. 

برینتاپت استدلال می‌کند که خودگویی یک فعالیت همه‌جایی است: «ما در واکنش به رویدادها و محرک‌های خاص در محیط اجتماعی یا رویدادهای خیالی با خود صحبت می‌کنیم اما برخی افراد نمی‌دانند این توانایی را دارند». 

هورلبرت دیدگاه مخالفی دارد. سال ۲۰۲۰، رایان لانگدون، وبلاگ‌نویس، در پاسخ به توییت هورلبرت در مورد تحقیقاتش، نوشت: «امروز فهمیدم همه خودگویی درونی ندارند و این خبر روزم را خراب کرده است». هورلبرت که بعداً با لانگدون ملاقات کرد و با او مصاحبه کرد، می‌گوید این توئیت بیش از یک میلیون پاسخ در یک ماه داشت. 

هورلبرت می‌گوید: «مردم معتقدند با خودشان صحبت می‌کنند و بعضی از مردم گاهی اوقات واقعاً با خودشان صحبت می‌کنند. اما از تمام نمونه‌هایی که من طی ۵۰ سال جمع‌آوری کرده‌ام، شاید حدود یک‌چهارم آن‌ها شامل کلمات یا صحبت شود.» 

برخی افراد به جای کلمات، خودشان را «می‌بینند». یکی از به یاد ماندنی‌ترین بیماران هورلبرت که او را فِرَن می‌نامد، خودگویی نمی‌کرد.

او از تصویرسازی درونی برای تجسم چیزی استفاده می‌کرد که به موقع مشخص شد یک دیالوگ ویرانگر از نظر عاطفی بوده است. او که اکنون بهبود یافته، آن زمان در حال تجسم یک تصویر متحرک درونی از خودکشی خود بوده است. 

مزایای خودگویی

دسته‌بندی‌های برینتاپت از خودگویی، نگرانی‌های اولیه درونی را منعکس می‌کند. برای مثال، خودگویی «ارزیابی اجتماعی» («واقعاً نباید اونجوری صحبتش رو قطع می‌کردم») شاید خودانتقادی به نظر برسد، اما می‌تواند به بهبود تعاملات اجتماعی هم کمک کند. سخنرانان عمومی معمولاً قبل از شروع سخنرانی، برای تقویت و مدیریت خودشان، خودگویی می‌کنند. 

گفتگوی درونی می‌تواند یک ابزار باشد: روان‌شناسانی که درمان شناختی رفتاری رایج (CBT) را انجام می‌دهند، از خودگویی به عنوان درمانی برای معکوس کردن افکار منفی ناشی از شرایطی مانند افسردگی استفاده می‌کنند.

برای متخصصان CBT، افسردگی با خودگویی انتقادی و منفی تقویت می‌شود، اما وقتی پیام‌های مثبت و حمایتی به خود بدهیم، می‌تواند افسردگی را ضعیف کند. 

هورلبرت به خودگویی نه به عنوان یک ابزار رفتاری، بلکه به عنوان پیوند مستقیم با خود درون علاقه دارد، سفری اکتشافی که او از سال ۱۹۷۱ در آن بوده است.

هورلبرت با استفاده از روش نمونه‌گیری و یک بیپر (یا دستگاه پیجر) پوشیدنی که خودش آن را طراحی و ثبت اختراع کرده، به مشتریان خود دستور می‌دهد لحظه‌ای که بیپر به صدا در می‌آید، آنچه را که به آن فکر می‌کردند یادداشت کنند، تا به این وسیله یک فکر ناب ثبت شود. 

از نظر هورلبرت، نظرسنجی‌ها و پرسشنامه‌های استاندارد، در واقع آنچه را که باید یک واکنش شخصی تحریف‌نشده باشد، آلوده می‌کنند. 

او می‌گوید: «اگر واقعاً می‌خواهید بدانید درون شما چه می‌گذرد، باید روشی داشته باشید که بدون ایجاد مزاحمت به تجربه درونی‌تان دسترسی پیدا کنید.» 

«اما اگر فکر نمی‌کنید صحبت درونی دارید، دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. خودگویی بخشی از انسان بودن نیست. برخی از افراد، زندگی را در واژگان و جملات پردازش نمی‌کنند.» برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید. 

تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است.

منبع: فرادید 

ارسال نظر

خط سلامت
فیلم ها
  • خط سلامت: عشق و حسادت با هم مرتبط هستند زیرا یک هورمون مشترک در این دو احساس نقش دارد. عشق احساسی است که به هورمون…

گزارش ویژه
پادکست
  • 00:00
    00:00
اتاق درمان