افسردگی و کینه احساساتی هستند که میتوانند بهطور قابلتوجهی بر یکدیگر تأثیر بگذارند. کینه که اغلب ناشی از خشم حلنشده، تلخی یا احساس بیعدالتی است، میتواند به بروز یا تشدید افسردگی منجر شود.
به گزارش خط سلامت از سوی دیگر، افسردگی نیز میتواند حالتی ذهنی ایجاد کند که احساس کینه را تقویت کند. در ادامه، این رابطه بهطور دقیقتر بررسی شده است:
چه ارتباطی بین افسردگی و کینه توزی وجود دارد؟
کینه بهعنوان عامل محرک افسردگی
کینه اغلب شامل تمرکز بر رنجشها یا بیعدالتیهای گذشته است که میتواند به نشخوار ذهنی منجر شود. این تمرکز مداوم بر تجربیات منفی یکی از عوامل خطر اصلی برای افسردگی است.
نگهداشتن کینه ذهن و بدن را در وضعیت استرس مزمن نگه میدارد که میتواند تنظیم خلقوخو را مختل کرده و احتمال بروز علائم افسردگی را افزایش دهد.
همچنین کینه ممکن است به روابط آسیب بزند یا باعث کنارهگیری فرد از دیگران شود. این کاهش حمایت عاطفی میتواند احساس تنهایی را افزایش داده و به افسردگی دامن بزند.
افسردگی و تشدید کینه
الگوهای تفکر منفی: افسردگی معمولاً با سوگیری شناختی منفی همراه است که باعث میشود افراد رفتار دیگران را بهراحتی توهینآمیز یا ناعادلانه تعبیر کنند و این موضوع کینه را تقویت میکند.
عزتنفس پایین: افراد افسرده ممکن است شرایط را بهعنوان شکست شخصی یا خیانت تعبیر کنند و نسبت به خود یا دیگران احساس تلخی بیشتری داشته باشند.
فرسودگی عاطفی: افسردگی مقاومت عاطفی را کاهش میدهد و حلوفصل احساسات کینهآمیز را دشوارتر میکند.
ارتباط متقابل افسردگی و کینه توزی
کینه و افسردگی میتوانند چرخهای معیوب ایجاد کنند. کینه استرس و افکار منفی را افزایش داده و افسردگی را تشدید میکند، درحالیکه افسردگی نیز حل مسائل زیربنایی کینه را سختتر میسازد.
هر دو احساس میتوانند باعث ایجاد تنش یا کنارهگیری در روابط شوند و در نتیجه، فرد را بیشتر منزوی کرده و احساس غم و تلخی را عمیقتر کنند.
مغز افراد افسرده چگونه به کینه توزی دامن می زند؟
در افراد مبتلا به افسردگی، فعالیت بیش از حد در آمیگدال و کورتکس سینگولیت قدامی (ACC) اغلب با حساسیت بیشتر به احساسات رنجش همراه است. در اینجا چگونگی تأثیر این نواحی مغزی توضیح داده شده است:
آمیگدال: آمیگدال نقش مهمی در پردازش احساسات منفی مانند ترس و عصبانیت دارد. فعالیت بیش از حد در این ناحیه میتواند منجر به درک اغراقآمیز از تهدیدها، توهینها یا بیعدالتیها شود که به احساس رنجش دامن میزند.
کورتکس سینگولیت قدامی (ACC): ACC در شناسایی اشتباهات، نظارت بر تضادها و تنظیم احساسات نقش دارد. فعالیت زیاد در این منطقه میتواند باعث شود که فرد نتواند از اشتباهات یا تجربیات منفی عبور کند و احساسات تلخ و رنجشبرانگیز را در خود حفظ کند.
این الگوهای فعالیت مغزی معمولاً با افکار تکراری (رومینینگ) که در افسردگی شایع است، مرتبط است. این روند باعث تقویت هر دو علائم افسردگی و رنجش میشود. رسیدگی به این عدم تعادلها از طریق درمان، ذهنآگاهی یا دارو میتواند به کاهش همزمان افسردگی و رنجش کمک کند.
تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است