درس‌های روانشناسی در حکایات و اشعار سعدی

خط سلامت: آثار سعدی، به ویژه حکایات و اشعارش، در بر دارنده مفاهیم عمیق انسانی از جمله اضطراب و فوبیا هستند. در اینجا با هم روانشناسی اشعار سعدی را می خوانیم.

درس‌های روانشناسی در حکایات و اشعار سعدی

با اینکه اصطلاحات روانشناختی امروزی در زمان سعدی وجود نداشتند، اما این شاعر بزرگ به طور مستقیم به ترس‌های غیرمنطقی و اضطراب های روزمره پرداخته و راهکارهایی برای مدیریت این احساسات ارائه می‌دهد. از حکایت‌های آموزنده تا اشعار دلنشین، سعدی به ما می‌آموزد که چگونه با توکل بر خدا، قناعت و دوری از افکار منفی می‌توانیم بر اضطراب‌ها غلبه کنیم.

به گزارش خط سلامت در حکایات سعدی، مانند داستان غلام در کشتی، می‌توان نشانه‌هایی از روش‌های مدرن روان‌درمانی را مشاهده کرد. سعدی به ما نشان می‌دهد که مواجهه با ترس‌های خیالی و شناخت آن‌ها، می‌تواند منجر به کاهش اضطراب و دستیابی به آرامش درونی شود. این آموزه‌ها نه تنها برای قرن‌ها پیش کاربرد داشته‌اند، بلکه امروزه نیز می‌توانند به عنوان راهنمایی در مدیریت سلامت روانی مورد استفاده قرار گیرند.

فوبیا در آثار سعدی

اگرچه اصطلاح "فوبیا" در زمان سعدی به کار نمی‌رفته، اما او به موضوع ترس‌های غیرمنطقی و غیرضروری در حکایات خود پرداخته است. برای مثال، در حکایتی از گلستان، سعدی به ترس‌های بیهوده انسان‌ها و چگونگی ناتوانی آن‌ها در مواجهه با ترس‌های خیالی اشاره می‌کند:

حکایت

مردی به خانه‌ی خود رفت و در را محکم بست. ناگاه صدای مهیبی شنید و ترسید. ترس بر او غلبه کرد و گمان برد که دشمنی بر او حمله‌ور شده است. آن‌قدر ترسید که نفس‌اش بند آمد و از هوش رفت. پس از مدتی، معلوم شد که صدا از افتادن دیوار خانه بود، نه از حمله‌ی دشمن.

این حکایت به نوعی نشان‌دهنده نوعی فوبیا است که ناشی از برداشت‌های نادرست و ترس‌های خیالی است. افراد در مواجهه با ناشناخته‌ها، گاهی دچار ترس غیرمنطقی می‌شوند که سعدی در اینجا به طنز به آن پرداخته است.

اضطراب در اشعار سعدی

اضطراب یا همان نگرانی و دغدغه‌های ذهنی، یکی از موضوعات اصلی بسیاری از اشعار و حکایات سعدی است. او به کرات به موضوعات مرتبط با اضطراب پرداخته و راهکارهایی برای رسیدن به آرامش و دوری از اضطراب ارائه کرده است.

برای نمونه، سعدی در شعر زیر به اضطراب ناشی از دلبستگی‌های بیش از حد به امور دنیوی و راهکار آن که قناعت و توکل است، اشاره می‌کند:

توکل بر قضا کن تا نترسی

که در کوه و بیابانت نگیرد

وگر گردد همه دنیا حسابت

توکل کن حساب از خود نگیری

در این ابیات، سعدی به اضطراب ناشی از ترس از آینده و محاسبه‌های بیش از حد اشاره می‌کند. او پیشنهاد می‌دهد که با توکل بر خدا و پذیرش سرنوشت، می‌توان از اضطراب دوری کرد.

حکایتی درباره اضطراب و رهایی از آن

در یکی از حکایات گلستان، سعدی درباره مردی سخن می‌گوید که به دلیل حرص و آرزوهای بی‌پایان دچار اضطراب شده است:

حکایت

مردی ثروتمند بود که همیشه در اضطراب و نگرانی بود و نمی‌توانست از دارایی‌های خود لذت ببرد. روزی عابدی او را دید و به او گفت: ای مرد، چرا این‌قدر مضطربی؟ مرد پاسخ داد: نمی‌توانم آسوده بخوابم، چون از دزد و دشمن بیم دارم. عابد گفت: این اضطراب و نگرانی از آن توست، زیرا دل به دنیا بسته‌ای. اگر دل از دنیا برکنی، دیگر ترسی نداری.

این حکایت نشان می‌دهد که اضطراب از وابستگی‌های بیش از حد به امور مادی ناشی می‌شود و راه حل آن، دوری از این وابستگی‌ها و قناعت است.

شعر دیگری درباره اضطراب و آرامش

در شعری دیگر، سعدی به نگرانی‌هایی که به واسطه ناملایمات زندگی ایجاد می‌شود، پرداخته و به افراد توصیه می‌کند که صبر و استقامت داشته باشند:

بر آنم که گر زار گردی چو نی

نگردند گردون به زاری ز جای

به کام تو هرگز نگردد سپهر

مکن تکیه بر جور گردون و دهر

این ابیات به معنای ناپایداری امور دنیوی و بی‌ارزشی اضطراب‌های بی‌پایان است. سعدی به افراد توصیه می‌کند که در برابر مشکلات استقامت کنند و نگران ناملایمات زندگی نباشند، چرا که چرخ فلک بر وفق مراد همگان نمی‌چرخد.

حکایت کشتی و غلام 

حکایت کشتی و غلام از گلستان سعدی یکی از مشهورترین حکایاتی است که به موضوع فوبیا (ترس غیرمنطقی) پرداخته است. این حکایت به زیبایی نشان می‌دهد که چگونه مواجهه مستقیم با ترس می‌تواند منجر به کاهش یا از بین رفتن آن شود، که امروزه نیز در درمان فوبیا به‌کار می‌رود (مانند حساسیت‌زدایی تدریجی در روان‌درمانی).

متن حکایت

روزی پادشاهی با همراهان خود بر کشتی سوار شد. در میان آنان غلامی بود که تا آن روز هرگز بر کشتی سوار نشده بود. هنگامی که کشتی به میان دریا رسید و موج‌ها بالا گرفتند، غلام از ترس شروع به لرزیدن و فریاد زدن کرد. او آرام نمی‌گرفت و از شدت ترس، اضطراب شدید داشت و نمی‌توانست تحمل کند. این وضعیت باعث ناراحتی و بی‌قراری سایر مسافران کشتی شد.

حکیمان دربار که همراه پادشاه بودند، درمانی برای آرامش غلام نیافتند. در این هنگام، یکی از حکیمان به پادشاه گفت: «اگر فرمان دهی، من او را از این اضطراب نجات دهم.» پادشاه گفت: «این کار را بکن، که برای ما بسیار دشوار است.»

حکیم به غلام گفت: «او را به دریا بیندازید!» غلام را به دریا انداختند و او که از غرق شدن به شدت ترسیده بود، شروع به تقلا کرد و خواست که دوباره به کشتی برگردد. پس از مدتی که او را به آب انداختند و غلام چندین بار آب خورد و از مرگ نزدیک شد، او را به داخل کشتی کشیدند. پس از این اتفاق، غلام به گوشه‌ای نشست و آرام گرفت.

حکیم گفت: «این غلام تا طعم غرق شدن را نچشیده بود، قدر امنیت کشتی را نمی‌دانست.»

تحلیل حکایت در رابطه با فوبیا

این حکایت نمونه‌ای از مواجهه با فوبیا یا ترس غیرمنطقی است. غلام به شدت از حضور در کشتی و احتمال غرق شدن می‌ترسید، اما وقتی با ترس خود (یعنی آب و غرق شدن) به طور مستقیم مواجه شد، ترسش کمتر شد. این همان چیزی است که امروزه در روان‌درمانی به عنوان حساسیت‌زدایی تدریجی یا مواجهه‌درمانی (Exposure Therapy) شناخته می‌شود، که در آن فرد به تدریج با موضوع ترس خود مواجه می‌شود تا بتواند به مرور بر آن غلبه کند.

رابطه این حکایت با فوبیا

ترس غیرمنطقی: غلام بدون اینکه با هیچ خطری واقعی در کشتی مواجه باشد، از غرق شدن به شدت می‌ترسید. این نمونه‌ای از یک فوبیا است که در آن فرد از چیزی که به‌طور منطقی نباید ترسناک باشد، دچار وحشت می‌شود.

مواجهه با ترس: حکیم با روش خاصی غلام را مجبور کرد تا با ترس خود مواجه شود. پس از آن، غلام متوجه شد که وضعیت امن‌تری دارد و ترس او کاهش یافت.

آرامش پس از مواجهه: پس از اینکه غلام با ترس اصلی خود یعنی غرق شدن مواجه شد، در نهایت فهمید که کشتی امن است و به همین دلیل اضطرابش فروکش کرد.

این حکایت نشان می‌دهد که بسیاری از ترس‌های ما ناشی از تصورات و افکار غیرمنطقی هستند و مواجهه تدریجی با آن‌ها می‌تواند به کاهش اضطراب و فوبیا کمک کند.

اشعار و حکایات سعدی تأثیر بسیار زیادی بر سلامت روان دارند، زیرا مفاهیمی چون اخلاق، عشق، آرامش درونی، همدلی، انسان‌دوستی و خردمندی را ترویج می‌کنند. این مفاهیم می‌توانند به بهبود سلامت روانی افراد کمک کنند، چرا که با ایجاد حس آرامش، رضایت، و تعادل عاطفی موجب کاهش استرس و اضطراب می‌شوند. سعدی در آثار خود به تربیت روح و ذهن پرداخته و به افراد توصیه‌هایی در مورد زندگی بهتر، برقراری روابط سالم و انسانی و چگونگی دستیابی به آرامش درونی ارائه می‌دهد.

حکایتی در باب آرامش درونی

در گلستان سعدی، حکایتی وجود دارد که به اهمیت قناعت و دوری از حرص اشاره می‌کند. سعدی در این حکایت به مفهوم سلامت روان و آرامش ذهن می‌پردازد:

یکی از شاهان عجم، طبیبی حاذق به خدمت مصطفی صلی‌الله علیه و سلم فرستاد. سالی در دیار عرب بود و یک کس رنجور نیامد تا معالجت کرد. پیش پیغمبر صلی‌الله علیه و سلم آمد و شکایت کرد که مرا برای معالجه فرستاده‌اند و در این مدت کسی مرا التفات نفرمود تا خدمتی که بر بنده معین است بجای آوردم. رسول علیه‌السلام گفت:

"این طایفه را طریقتی است که تا اشتها غالب نشود، نخورند و هنوز اشتها باقی باشد دست از طعام بدارند."

طبیب گفت: "این است موجب صحت."

این حکایت به اهمیت اعتدال در زندگی، به‌ویژه در غذا خوردن، اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که پرهیز از زیاده‌روی و توجه به نیازهای طبیعی بدن و روان، به بهبود سلامت جسمی و روانی کمک می‌کند.

شعر سعدی در باب آرامش و صبر

سعدی در اشعار خود نیز به مفاهیمی چون آرامش و صبر در مواجهه با سختی‌ها می‌پردازد. این اشعار می‌توانند تأثیر مثبتی بر سلامت روان داشته باشند:

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

این بیت، به اهمیت تلاش و کوشش اشاره دارد و این‌که در راه دستیابی به اهداف، حتی اگر موفقیت نهایی به دست نیاید، خود تلاش موجب آرامش و رضایت روانی می‌شود.

برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.
ارسال نظر

آخرین اخبار
خط سلامت
فیلم ها
  • خط سلامت: عشق و حسادت با هم مرتبط هستند زیرا یک هورمون مشترک در این دو احساس نقش دارد. عشق احساسی است که به هورمون…

گزارش ویژه
پادکست
اتاق درمان