بین ایمان و شادی و خوشبختی چه رابطه ای وجود دارد؟

خط سلامت: ارتباط ایمان با خوشبختی چیست؟ حفظ نگرش مثبت یک جنبه حیاتی شادی است و ایمان می تواند امید و خوش بینی را در برخی افراد القا کند.

بین ایمان و شادی و خوشبختی چه رابطه ای وجود دارد؟

ایمان و اعتماد به یک قدرت بزرگتر یا این تصور که همه چیز به دلیلی اتفاق می افتد می تواند به افراد کمک کند تا با چالش های زندگی کنار بیایند و در مواجهه با ناملایمات انعطاف پذیرتر بمانند.

به گزارش خط سلامت شادی با دین و حمایت اجتماعی مرتبط است.تحقیقات روانشناسی شادی بیانگر آن است که افراد دیندار احساس خوشحالی بیشتری در قیاس با افراد بی‌دین دارند. دلیل آن را می‌توان در یافتن معنا و حمایت اجتماعی دانست.

ارتباط ایمان و خوشبختی

دین و معنویت به چیستی و چرایی‌ها پاسخ می‌دهد و برای زندگی فرد هدف تعیین می‌کند، بنابراین فرد در دین معنای زندگی خود را می‌یابد.

دین می‌تواند به بدترین وقایع زندگی نیز معنای جدید ببخشد و فرد از منظر آن احساس اهمیت و افتخار کند. همچنین دین احساس تعلق به گروه را به فرد می‌دهد و فرد از این منظر احساس اهمیت، خاص بودن و حمایت اجتماعی می‌کند.

سرایت شادی

در روانشناسی شادی ایفای نقش یک انسان شاد به شادیِ فرد کمک می‌کند. توجه کنید افراد شاد چه ویژگی‌هایی دارند و چگونه فکر و رفتار می‌کنند.

تلاش کنید همانگونه فکر و رفتار کنید. در ابتدا به ‌نظر شاید این کار برای شما مصنوعی جلوه کند، ولی بر اساس تحقیقات انجام شده این کار تاثیر خود را می‌گذارد.

فکر می‌کنیم در دنیای واقعی زندگی می‌کنیم، در حالی که ما در دنیایی که برای خود خلق کرده‌ایم، زندگی می‌کنیم. وقتی تصویری که از خود داریم فردی ناشاد و افسرده است، فرار کردن از این تصویر و عمل کردن به گونه دیگر دشوار است. باید به این تصویر غلط خود آگاه شویم و به‌طور آگاهانه سعی در تغییر آن کنیم.

توجه به رفتار و افکار افراد شاد و تلاش در جهت ایفای نقش آنها، اقدام در جهت شکستن این تصویر است. در یک تحقیق پس از آنکه به‌طور تصادفی افراد در سه گروه مختلف قرار داده شدند، از آنها خواسته شد تا به‌طور مشروح یک روز یک فوتبالیست ، منشی و یک پروفسور را شرح دهند و بعد این افراد در یک آزمون شرکت کردند.

افرادی که به توصیف پروفسور پرداخته بودند هوش و حافظه بالاتری از خود نشان دادند. بنابراین از خود انتظار یک انسان بسیار شاد را داشته باشید تا در جهت آن اقدام کنید. قدم مهم در شادی آن است که قبول کنیم، تغییر ممکن است و قادر به ایجاد تغییر هستیم.

فرار نکنید

با مشکلات مواجه شوید و از آنها اجتناب نکنید. باور عموم آن است که انتظار بالا باعث ناامیدی می‌شود. اگر انتظار درآمد ۱۰ میلیونی داشته باشیم و ۵ میلیون درآمد کسب کنیم، عزت‌نفس و خوشحالی ما به باور عموم ۵۰ درصد است زیرا ما در کسب ۱۰ میلیون شکست خورده‌ایم.

ولی همانگونه که ذکر شد افراد دارای یک خط پایه برای عزت‌نفس و خوشحالی هستند. چگونه خوشحالی افزایش پیدا می‌کند؟ طبق تحقیقات آنچه موجب افزایش عزت‌نفس و شادی می‌شود، مواجهه‌سازی است و نه اجتناب.

به‌طور مثال، فردی کمرو است. آنچه باعث افزایش عزت‌نفس و بالطبع شادی او می‌شود، رفتن در جمع و پذیرش ریسک شکست است.

زیرا انسان هر قدر هم که شکست بخورد، مجددا به سطح پایه قبلی می‌رسد؛ ولی با انجام کار عزت‌نفس او افزایش می‌یابد. زیرا انسان همانگونه که درباره دیگران قضاوت می‌کند، درباره خود نیز قضاوت می‌کند.

او به خود می‌گوید: حتما انسان کمرویی نیستم که در جمع صحبت کردم. بنابراین عزت‌نفس او برای در جمع صحبت کردن افزایش می‌یابد.

همچنین فرد پس از شکست و برگشتن به سطح پایه اش می‌گوید: شکست آنقدرها هم سخت نبود بنابراین با عزم بیشتری در جهت انجام عمل حرکت می‌کند.

در روانشناسی شادی اگر فرد باور داشته باشد کاری را خوب انجام می‌دهد، انگیزه بیشتری برای انجام آن کار دارد. در تعلیم و تربیت باید کودک به این باور برسد که قادر به انجام کار است.

الهام بخشی دنیای اطراف

محیط تاثیر بسیاری بر شادی دارد. نقاشی‌های زیبا، جمله‌های امیدبخش، افراد پر انرژی و مثبت کمک می‌کنند تا دنیا را مثبت‌تر ببینید و انگیزه بیشتری برای غلبه بر مشکلات داشته باشید.

ورزش های شادی بخش

ورزش به‌واسطه تاثیری که بر مغز دارد موجبات شادی فرد را فراهم می‌کند. حداقل ۴۵ دقیقه در روز، چهار روز در هفته، ورزش‌های هوازی مانند شنا، دویدن، پیاده‌روی، دوچرخه‌سواری انجام دهید.

ورزش‌هایی که ضربان قلب شما را بالا می‌برد و در بدن تان تعریق ایجاد می‌کند. ورزش در صورتی که منظم انجام شود، می‌تواند در افراد افسرده جای دارو را بگیرد.

ورزش، اکسیژن خون و مغز را افزایش می‌دهد که تمرکز و هوشیاری را افزایش می‌دهد، تولید اندروفین بدن را افزایش می‌دهد (ماده‌ای که به مورفین شباهت دارد) و بر احساس حال خوش می‌افزاید و در عین حال هورمون سروتونین را نیز که باعث ریلکسی و آرمیدگی است،در بدن افزایش می‌دهد.

اعتیاد مثبت

در دهه ۱۹۷۰ دانشمندان به اثرات آرامش‌بخش نرم دویدن پی بردند. نرم دویدن، راه رفتن، شنا کردن و … باعث می‌شود تا شخص در اندیشه با خود فرو رود و به شکلی به حالت مراقبه برسد.

محققین متوجه شدند که دوندگان حرفه‌ای زمانی که از تمرین باز می‌مانند، نشانه‌های بی‌قراری و اضطراب نشان می‌دهند که شبیه قطع داروهای شیمیایی است.

ورزش نوعی افیون طبیعی (اندروفین) در بدن تولید می‌کند که از شدت درد می‌کاهد و علت وجد و نشاط است. این پدیده را ویلیام گلاسر اعتیاد مثبت می‌نامد.این حالت سرخوشی معمولاً پس از ۴۵ دقیقه ورزش در بدن ایجاد می‌شود.

مهربانی

تحقیقات نشان می دهند کمک کردن به دیگران انسان ها را شاد می کند. کمک به دیگران چه مالی، چه غیر مالی باعث می شود، انسان شادتر شود.

کمک کردن به دیگران یکی از منابع مهم شادی است. البته نحوه کمک کردن در شادی بسیار موثر است بطور مثال اگر بخشش پول به دیگران بدون برقراری رابطه انسانی باشد، تاثیر زیادی در شادی ندارد. تماس چشمی و درگیر شدن با زندگی دیگران نقش مهمی در این شادی دارد.

احساسات ناخوشاین

مهمترین راهکار جهت غلبه بر احساسات ناخوشایند، شناخت و تصحیح تفکرات نادرست است. در روانشناسی شادی فرد مضطرب و افسرده به‌واسطه شناخت غیرواقعی از خود، دیگران و دنیا دچار غم و اضطراب است.

فردی را تصور کنید که عینکی رنگی بر چشم دارد که با آن همه چیز از جمله توانایی‌های خود، نقص‌های خود، ارزش خود، ارزش افراد دیگر، اهمیت قضاوت دیگران و احتمال وقوع خطرات را در دنیا، بزرگتر و یا کوچکتر و با رنگی از پیش تعیین شده می‌بیند.

او توانایی‌های خود را کمتر و خطرات دنیا را بزرگتر، قضاوت افراد دیگر را پراهمیت‌تر و ارزش و میزان دوست داشتنی بودن خود را کمتر از حد واقعی در نظر می‌گیرد. این فرد، از آنجا که با حقیقت دنیا آنگونه که هست، ارتباط برقرار نکرده و تنها با دنیای ذهن خود ارتباط دارد.

اگرچه همه تنها با دنیای ذهن خود ارتباط دارند، ولی دنیای ذهن گروهی از افراد با واقعیت شباهت دارد که منجر به کارآمد بودن تفکر می‌شود و شناخت‌های گروهی دیگر شباهت کمتری با واقعیت دارد که باعث می‌شود این افکار، ناکارآمد باشند، در تعامل با دنیا دچار مشکل می‌شود.

عینکی را که فرد روی چشم دارد، «باور» می‌نامیم و در صورتی که باورهای او با حقایق دنیا منطبق نباشد، آن را «باورهای نادرست» می‌نامیم.

بنا براین فرض در صورتی که افراد باورهای نادرست خود را شناسایی کنند، تعامل آسان‌تری با دنیای واقعی خواهند داشت، اما باید آگاه باشیم این افراد از کودکی دنیا را تنها از پشت عینک‌های رنگی خود به نظاره نشسته‌اند؛ بنابراین قانع کردن آنها به اینکه دنیا به‌گونه دیگری است و یا حداقل آنکه دیگران دنیا را به‌گونه دیگری می‌بینند، آسان نمی‌باشد.

این گونه افراد قبول ندارند که باورهای اشتباهی دارند که آنها را دچار اضطراب، افسردگی، وسواس و … می‌کند. آنها خود را نه تنها واقع‌بین می‌دانند، بلکه بر دیگران خرده گرفته و آنها را بی‌خیال، بی‌فکر و بدون دوراندیشی فرض می‌کنند.

باورهای ضد شادی

در روانشناسی شادی اگر فرد تلاش کند، می‌تواند در درجه نخست باورهای نادرست خود را شناسایی کرده و آنها را با باورهای سازنده‌تری که مطابق با واقعیت است، جایگزین کند تا بدین وسیله تعامل سازنده‌تری با خود، دیگران و دنیا برقرار کند. روانشناسان با تحقیق  روی تفکرات افراد مضطرب و افسرده، افکار مشترک ناکارآمدی را در آنها مثل  من شایسته آن نیستم که آنچه را می‌خواهم، داشته باشم،  همیشه باید خوب به‌نظر برسم و رفتار خوبی به نمایش بگذارم.

هیچ اشتباهی نباید انجام دهم، من قربانی شرایط بیرونی هستم و هیچ قدرتی ندارم، زندگی پر از اتفاقات بد است و اگر لحظه‌ای حواست به آن نباشد، دچار مصیبت می شوی، باید نگران باشم تا نگرانی از بین برود. اگر خوشحال و بی‌خیال باشم، نگرانی اتفاق می‌افتد،احساسات و نیازهای من مهم نمی‌باشند،نمی‌توانم و توان من کمتر از آن است که با موقعیت‌های دشوار مقابله کنم،دنیای بیرون خطرناک است و تنها آنچه را می‌شناسم، به من امنیت می‌دهد،باید دیگران همیشه از من راضی باشند،اگر مردم، منِ واقعی  ام را بشناسند؛ دیگر مرا دوست نخواهند داشت، تنها اگر به موفقیت برسم، دیگران من را دوست خواهند داشت، شکست خوردن خیلی وحشتناک است و نمی‌توانم آن را تحمل کنم، اگر بگذارم دیگران به من خیلی نزدیک شوند، شاید بخواهند من را کنترل کنند، اگر کسی من را دوست نداشته باشد، پس من دوست داشتنی نیستم.

در روانشناسی شادی افراد بسته به نوع مشکل خود تفکرات نادرست متفاوتی دارند به‌طور مثال بعضی از این باورها بیشتر منجر به اضطراب و بعضی منجر به افسردگی می‌شوند.افراد از وجود این باورهای نادرست در درون خود آگاه نیستند و تنها پس از تامل بسیار، آنها را در می‌یابند.

راه حل مقابله با باورهای نادرست

بهترین راه‌حل برای تصحیح باورهای اشتباه، گفتگوی آگاهانه با خود به‌صورت است. برای این کار باید ابتدا باورهای اشتباه خود را شناسایی کرده و سپس آن را با عبارات تاکیدی مثبت و صحیح جایگزین کنیم.

همه ما همواره در حال گفتگو با خود هستیم و این گفتگو به‌طور اتوماتیک در ما صورت می‌گیرد، ولی چنان به آن عادت کرده و خو گرفته‌ایم که متوجه آن نیستیم، ولی این گفتگوها تاثیر خود را روی هیجانات و احساسات فرد باقی می‌گذارند. به دو مثال زیر توجه کنید:

استاد به شما می‌گوید دفعه بعد باید در کلاس کنفرانس دهید. از همان لحظه‌ی شنیدن این خبر دچار اضطراب می‌شوید. چرا؟ مسلماً گفتگوهایی از این جمله در شما در جریان است: اوه، از پس آن بر نمی‌آیی، باز خراب می‌کنی، حواست باشد طوری آماده شوی که هیچ اشتباهی هرچند کوچک هم نکنی، چقدر بد می‌شود اگر خراب کنی، اگر از پس آن بر نیایی چه؟ و … .

اینها افکاری است که از کودکی بسیار شنیده‌ایم و در وجود ما رخنه کرده است و حال خود اینها را بارها در طول روز به خود می‌گوییم.

افکاری مانند: نکن، نمی‌توانی، چه می‌شود اگر، مواظب باش و … . در عین حال در درون همه ما جنبه سالمی وجود دارد که در پی رشد است. باید اجازه دهیم این دو جنبه با یکدیگر گفت و گو کنند.

چالش باورهای نادرست

در به چالش کشیدن باورهای اشتباه، از سوالات زیر استفاده کنید:

۱.چه دلیلی دارید که این باور درست است؟

۲. آیا این باور همیشه و بدون استثنا در مورد شما مصداق دارد؟

۳. آیا این باور همه تصویر را در بر می‌گیرد؟

۴. آیا این باور، حال یا آرامش‌تان را بهتر می‌کند؟ اگر آن را حفظ کنم به کجا می‌رسم؟ آیا این باور، من را خوشحال می‌کند یا ناراحت؟

۵. آیا این باور را خودتان برگزیدید یا ناشی از بزرگ شدن در خانواده‌تان است؟

جملات نجات بخش

حال که باورهای اشتباه خود را مورد چالش قرار دادیم و به اشتباه بودن آنها پی بردیم، می‌توانیم از جملات تأییدی مثبت به جای آنها استفاده کنیم. نمونه‌ای از آنها در زیر می‌آید:

۱. هر چالشی، فرصتی برای تجربه و آموختن است.

۲. من فراز و نشیب‌های زندگی را می‌پذیرم.

۳. من خودم را به آن شکلی که هستم، دوست دارم و می‌پذیرم.

۴. من به اندازه هرکس دیگر شایسته چیزهای خوب هستم.

۵. برای تغییر کردن هرگز دیر نیست.

۶. من سالم و قدرتمند هستم.

۷. تعهد می‌کنم که برای بهتر شدن شرایطم تلاش کنم.

۸.  بدون توجه به عقاید دیگران به خود احترام می‌گذارم.

۹.  سعی می‌کنم در کنار دیگران، خودم باشم و از خودم بودن احساس راحتی کنم.

۱۰.  حق اشتباه کردن دارم و از اشتباهاتم می‌آموزم.

۱۱. اشکالی ندارد اگر برای هر مساله‌ای راه‌حلی نداشته باشم و گیر بیفتم.

۱۲. می‌دانم هیچ کس کامل نیست.

شما با کمک این موارد می‌توانید خط پایه شادی را در خود در روانشناسی شادی بالا ببرید و زندگی شادتری داشته باشید. در این مسیر تلاش کنید و به خود فرصت بدهید. قانون تدریج را در روانشناسی شادی همواره مدنظر قرار دهید. برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید. 

تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است.

ارسال نظر

خط سلامت
فیلم ها
  • خط سلامت: عشق و حسادت با هم مرتبط هستند زیرا یک هورمون مشترک در این دو احساس نقش دارد. عشق احساسی است که به هورمون…

گزارش ویژه
پادکست
  • 00:00
    00:00
اتاق درمان