تجربیات دوران کودکی ما میتواند رفتارهای بزرگسالان ما را بهطور قابل توجهی شکل دهد، از جمله تمایل به تفکر بیش از حد و احساس اضطراب.
به گزارش خط سلامت افرادی که به طور مداوم بیش از حد فکر می کنند و احساس اضطراب دارند، معمولاً این 8 تجربه خاص دوران کودکی را داشتند.
تجربه انتقاد مکرر
یک تجربه رایج در میان افرادی که به طور مداوم بیش از حد فکر می کنند و احساس اضطراب دارند، انتقاد مکرر در دوران کودکی است. هنگامی که کودکان دائما مورد انتقاد قرار می گیرند، ممکن است الگویی از تفکر بیش از حد ایجاد کنند زیرا سعی میکنند از اشتباهاتی که می تواند منجر به انتقاد بیشتر شود اجتناب کنند.
این اغلب به بزرگسالی منتقل می شود و به عادت بیش از حد فکر کردن بر هر تصمیم و عمل تبدیل می شود. این به این دلیل است که ترس از انتقاد به دلیل تجربیات منفی مکرر در دوران کودکی عمیقاً ریشه دوانده است. با گذشت زمان، این تفکر بیش از حد میتواند منجر به احساس اضطراب شود. فرد ممکن است دائماً در مورد پیامدهای منفی بالقوه تصمیمات و اقدامات خود نگران باشد و حالتی از اضطراب مزمن را تقویت کند.
زندگی در محیطی غیر قابل پیش بینی
کودکانی که در محیطهای غیرقابل پیشبینی بزرگ میشوند، اغلب بار اضطراب و استرس را تا بزرگسالی به دوش میکشند. این غیرقابل پیش بینی بودن می تواند از منابع مختلفی مانند بی ثباتی مالی، جابجایی های مکرر یا فرزندپروری ناسازگار ناشی شود.
این غیرقابل پیش بینی احساس عمیقی از ناامنی و عدم اطمینان ایجاد می کند. در نتیجه، کودکان ممکن است عادت بیش از حد فکر کردن را به عنوان مکانیزم مقابله ای برای پیش بینی همه نتایج بالقوه ایجاد کنند. در بزرگسالی، این به صورت یک حالت دائمی نگرانی و اضطراب در مورد رویدادهای آینده ظاهر می شود. تجارب اولیه آنها را به انتظار بیثباتی و تغییر وا میدارد، و باعث میشود که موقعیتهایی را که دیگران بهعنوان پایدار و امن تلقی میکنند، بیش از حد تحلیل کنند و نگران شوند.
عدم تایید عاطفی
اعتبار سنجی عاطفی در دوران کودکی برای رشد عزت نفس سالم بسیار مهم است. وقتی احساسات و عواطف کودک به طور مداوم نادیده گرفته می شود یا بی اعتبار می شود، ممکن است با شک و تردید نسبت به احساسات و تجربیات خود رشد کند.
این شک می تواند به نوبه خود منجر به تفکر بیش از حد شود زیرا این افراد ممکن است دائماً افکار و احساسات خود را زیر سوال ببرند. این بررسی مستمر از احساسات خود می تواند به حالت اضطراب مزمن منجر شود. فقدان اعتبار عاطفی همچنین می تواند این افراد را در بیان احساسات خود به شیوه ای سالم دشوار کند. آنها ممکن است احساسات خود را سرکوب کنند، که منجر به آشفتگی درونی می شود، که بیشتر فکر کردن و اضطراب را تشدید می کند.
انتظارات بالای والدین
تجربه توقعات بالای والدین در دوران کودکی می تواند به طور قابل توجهی به فکر بیش از حد و اضطراب در بزرگسالی کمک کند. زمانی که از کودکان انتظار می رود استانداردهای غیر واقعی را برآورده کنند یا اهدافی فراتر از توانایی های خود را به انجام برسانند، اغلب فشار زیادی را برای موفقیت احساس می کنند. این فشار می تواند منجر به ترس از شکست شود که به نوبه خود میتواند باعث تفکر بیش از حد شود.
افراد ممکن است دائماً نگران این باشند که به اندازه کافی خوب نباشند یا انتظاراتی را که برایشان تعیین شده برآورده نکنند. این حالت نگرانی دائمی می تواند به راحتی به اضطراب تبدیل شود. ترس از شکست و تفکر بیش از حد و اضطراب ناشی از آن می تواند تا بزرگسالی ادامه یابد، حتی زمانی که این انتظارات غیر واقعی دیگر وجود نداشته باشند.
بزرگ شدن در محیطی پر از تعارض
قرار گرفتن در معرض درگیری های مکرر در دوران کودکی می تواند تأثیری پایدار داشته باشد، که اغلب منجر به الگوهای تفکر بیش از حد و اضطراب در بزرگسالی می شود. این می تواند به دلیل اختلافات والدین، رقابت خواهر و برادر یا حتی اختلافات خانوادگی بزرگتر باشد.
چنین محیطی می تواند باعث شود کودک احساس ناامنی و اضطراب کند، زیرا ممکن است نداند درگیری بعدی چه زمانی رخ می دهد. این عدم اطمینان می تواند منجر به تفکر بیش از حد شود، زیرا کودک سعی می کند تعارضات احتمالی را پیش بینی کند و از آن اجتناب کند. علاوه بر این، استرس عاطفی ناشی از این درگیری ها می تواند به صورت اضطراب ظاهر شود. کودک ممکن است این استرس عاطفی را به زندگی بزرگسالی خود حمل کند و چرخه تفکر بیش از حد و اضطراب را ادامه دهد.
تجربه غفلت در دوران کودکی
غفلت دوران کودکی، چه احساسی و چه فیزیکی، می تواند تأثیر عمیقی بر سلامت روان فرد داشته باشد و اغلب منجر به تفکر بیش از حد و اضطراب می شود. هنگامی که نیازهای کودک به طور مداوم نادیده گرفته می شود یا برآورده نمی شود، ممکن است ارزش خود را زیر سوال ببرند.
این شک به خود می تواند تفکر بیش از حد را تقویت کند، زیرا افراد تصمیمات، اعمال و حتی احساسات خود را زیر سوال می برند. آنها ممکن است بیش از حد نگران این باشند که دیگران چگونه آنها را درک می کنند، که منجر به اضطراب مزمن می شود.
علاوه بر این، افرادی که در دوران کودکی خود غفلت را تجربه کرده اند، اغلب در زندگی بزرگسالی خود نیاز به کنترل احساس میکنند. این نیاز به کنترل می تواند منجر به تفکر بیش از حد شود زیرا آنها سعی می کنند هر جنبه از زندگی خود را برنامه ریزی و کنترل کنند تا از احساس نادیده گرفته شدن یا بی اهمیت بودن جلوگیری کنند.
قربانی قلدری بودن
قلدری در دوران کودکی می تواند اثرات بلندمدتی بر سلامت روان داشته باشد، از جمله تفکر بیش از حد مداوم و اضطراب. قربانیان قلدری اغلب احساس درماندگی و آسیب پذیری می کنند که می تواند منجر به از دست دادن اعتماد به نفس شود.
این از دست دادن اعتماد به نفس می تواند باعث ایجاد تفکر بیش از حد شود زیرا افراد ارزش و توانایی های خود را زیر سوال میبرند. آنها همچنین ممکن است بیش از حد بر روی حوادث گذشته قلدری تمرکز کنند و آنها را در ذهن خود تکرار کنند. این رفتار نشخوار کننده نوعی تفکر بیش از حد است که می تواند منجر به اضطراب مزمن شود.
علاوه بر این، ترس و استرس مرتبط با قلدری می تواند افراد را نسبت به محیط اطراف و تعاملات خود بیش از حد آگاه کند و باعث شود در آینده موقعیت های اجتماعی را بیش از حد تجزیه و تحلیل کنند. این می تواند منجر به اضطراب اجتماعی شود و الگوی بیش از حد فکر کردن را بیشتر کند.
فقدان محبت
فقدان محبت و گرما در دوران کودکی عامل مهم دیگری است که می تواند منجر به تفکر بیش از حد و اضطراب مداوم شود. وقتی کودکان محبت کافی را از مراقبان خود دریافت نمی کنند، ممکن است احساس کنند که مورد محبت قرار نمی گیرند و سزاوار عشق نیستند.
این احساس دوست نداشتن می تواند منجر به تفکر بیش از حد شود، زیرا افراد دائما شایستگی محبت و عشق خود را زیر سوال می برند. آنها همچنین ممکن است بیش از حد به تعامل خود با دیگران فکر کنند و نگران طرد شدن یا اخراج شدن باشند.
علاوه بر این، فقدان محبت می تواند منجر به احساس ناامنی و اضطراب شود. این افراد ممکن است دائماً به دنبال تأیید اعتبار دیگران باشند که منجر به حالت اضطراب مزمن و تفکر بیش از حد می شود. برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.
تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است.