عشق بازی در یک نگاه

خط سلامت: هنوز باران نیامده بود که پسرک از میان جمعیت بیرون آمد و نگاهی به آسمان کرد ، آسمان آفتابی بود لکه ابری هم نداشت . روستاییان هر کدام گوشه ای کز کرده بودند روزها بود که برای آمدن باران دعا می کردند.

عشق بازی در یک نگاه

مزارع در حال خشک شدن و انبار ها خالی از آذوقه بود . مردان از شرم به خانه نمی رفتند و زنان همچنان صبورانه بر دار قالی نقش می بافتند . خشکسالی همه چیزشان را از آن ها گرفته بود اما همچنان به  رحمت خدا امیدوار بودند.

 پسرک پوتین های بلندی به پا داشت و کلاهی به سر کرده بود ، چشم هایش را بست و در خیالش به چلپ چلپ پایش در چاله های آب گرفته گوش سپرد ، بوی نم باران و خاک باران خورده سرحالش کرد .

 روزها و ماه ها می گذشت و هر روز تعداد بیشتری برای مراسم دعا به میدان شهر می رفتند ، انگار آسمان سر عشق بازی با اهای ده را باز کرده بود و از توجه آنان به بالای سرشان لذت می برد . شاید ایمان و اراده مردم را می سنجید .

مردم روستا از سخاوت آسمان و زمین ناامید نمی شدند ، مزارع خشک شده بود و در خانه ها نانی برای سفره محقرانه شان نبود .

آن روز پسرک باز هم از خانه بیرون رفت همه اهالی او را می شناختند او هر روز پوتین به پا می کرد کلاه به سر می گذاشت و چتری ار حصیر را بر سرش می گرفت و به میدان می رفت تا برای نزول باران دعا کند باران نمی آمد اما آنچنان به رحمت خدا ایمان داشت که هروز با خود چتر بر می داشت آن روز همه کنارش جمع شدند . 

صحنه زیبایی از ایمان و باور به تصویر کشیده شده بود . جمعیت با چتر هایی که بر روی سرشان گرفته بودند زیر تابش داغ آفتاب دعای باران را خواندند . آنان باور داشتند که خدا فراموش شان نخواهد کرد.

چشم ها رابستند عطر باران سر مست شان کرد. برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید. 

تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است.

ارسال نظر

خط سلامت
فیلم ها
  • خط سلامت: عشق و حسادت با هم مرتبط هستند زیرا یک هورمون مشترک در این دو احساس نقش دارد. عشق احساسی است که به هورمون…

گزارش ویژه
پادکست
  • 00:00
    00:00
اتاق درمان