وقتی به حافظه بهعنوان منبعی برای استخراج نگاه میکنیم، میتوانیم انتخابهای آگاهانهای در زمان حال داشته باشیم تا مجموعهای غنی از خاطرات را تهیه کنیم تا با خود به آینده ببریم.
به گزارش خط سلامت پروفسور چاران رانگانات استاد دانشگاه کالیفرنیا دیویس 5 نکته کلیدی درباره حافظه و راه های بهبود آن را بیان کرده است. با این نکات کلیدی می توانیم از بروز آلزایمر پیشگیری کنیم.
حافظه مربوط به گذشته نیست
فراموش کردن بد است. اما اجازه دهید با آن روبرو شویم. همه ما فراموش می کنیم و اگر یک چیز وجود داشته باشد که تحقیقات حافظه نشان داده است، این است که بیشتر تجربیات ما محکوم به فراموشی هستند و این اشکالی ندارد زیرا معمول ترین شکایات و نگرانی های ما در مورد فراموشی روزمره عمدتاً ناشی از تصورات غلط عمیق ریشه ای در مورد اینکه حافظه در وهله اول به چه درد می خورد است.
حافظه فرآیندی است که توسط آن مغز ما چیزهای مهم را استخراج می کند یعنی اطلاعاتی که به ما کمک می کند تا دنیای نامشخص و همیشه در حال تغییر را درک کنیم. ما از حافظه برای استدلال، برنامه ریزی و تخیل، برای برقراری ارتباط و اتصال، جعل هویت خود، و برای استقرار خود در زمان و مکان استفاده می کنیم.
خاطرات پویا هستند
وقتی خاطره ای را به یاد می آوریم، گذشته را تکرار نمی کنیم. تصور می کنیم که گذشته چگونه می توانست باشد. این بدان معناست که خاطرات ما بر اساس باورها، اهداف و دیدگاههای ما شکل میگیرد، دقیقاً مانند یک نقاشی که دیدگاه منحصر به فرد یک هنرمند را در مورد موضوع خود منعکس میکند.
هر زمان که این خاطرات را بازسازی می کنیم، مغز آنها را به هم می زند و جنبه های مختلف حافظه را از لحظه ای که به بالا کشیده می شود، تقویت، ضعیف یا تغییر می دهد. ماهیت سازنده و انعطاف پذیر حافظه به این معنی است که ما اغلب می توانیم وقایع را به اشتباه به خاطر بسپاریم، که گاهی منجر به اشتباهات بزرگی می شود.
بسیاری از ما ضربه های روحی یا تجربیاتی را تجربه کرده ایم که با احساسات ناخوشایند همراه بوده است. داشتن مغزی که برای تجدید نظر در این خاطرات تکامل یافته است به این معنی است که میتوانیم با ترکیب دیدگاهی جدید، احساس خود را نسبت به آنها اصلاح کنیم.
با این کار، میتوانیم خاطرات دردناک را بهروز کنیم تا بتوانیم آنها را با تحمل بیشتری تجربه کنیم و درسهای ارزشمندی برای آینده به ما ارائه کنیم.
مبارزه را در آغوش بگیرید
مدلهای محاسباتی نشان میدهند مغز برای یادگیری از اشتباهات و چالشها طراحی شده است، پدیدهای که یادگیری مبتنی بر خطا نامیده میشود.
این اصل ساده میتواند شرایطی را توضیح دهد تحت آن به بهترین شکل یاد میگیریم و آموختههای مان را در مدت طولانی حفظ میکنیم. هر بار که ما یک چیز را به یاد می آوریم، آن حافظه می تواند به روز شود. اینجاست که یادگیری مبتنی بر خطا وارد می شود.
فکر می کنیم تلاش برای یادآوری یک خاطره مانند یک تست استرس است. اگر مغز برای انجام آن تلاش میکند، پس از دریافت پاسخ، مغز میتواند ائتلاف نورونهایی را که مسئول بالا کشیدن آن حافظه هستند، ترمیم کند تا دفعه بعد، راحتتر بهوجود بیاید.
پیامدهای یادگیری مبتنی بر خطا به طور بالقوه بسیار زیاد است. هنگامی که یک دانش آموز کار درسی را چالش برانگیز می داند، تمایل داریم فکر کنیم دانش آموز باهوش نیست یا عملکرد ضعیفی دارد.
واقعیت این است که وقتی در معرض چالش قرار میگیرید، می توانید بیشترین یادگیری را داشته باشید. اما برای به دست آوردن مزایای پایدار یادگیری مبتنی بر خطا، همیشه موفق نخواهید بود. بنابراین، ما باید اشتباهات و ناکامی ها را در آموزش عادی سازیم و به جای پاداش دادن به موفقیت، به بهبود مستمر انگیزه دهیم. به جای تاکید بر تسلط، باید تلاش برای یادگیری را جشن بگیریم، نه اینکه ثابت کنیم چیزی یاد گرفتهای.
از قشر جلویی مغز محافظت کنید
وقتی صحبت از حافظه به میان میآید، تمایل داریم روی کاستیهای خود تمرکز کنیم، اما در بیشتر موارد به لطف قشر جلوی مغز، یک تازهوارد تکاملی که حدود یک سوم از املاک و مستغلات را به خود اختصاص میدهد، به خوبی به خاطر میآوریم که چه چیزی را باید انجام دهیم.
قشر جلوی مغز اغلب به عنوان یک "مرکزی اجرایی" توصیف می شود، به این معنی که فعالیت را در شبکه های عصبی مختلف در خدمت یک هدف هماهنگ می کند، به همین دلیل است که نقش مهمی در بسیاری از موفقیت های حافظه روزمره ما ایفا می کند.
قشر جلوی مغز به ما اجازه میدهد تا استراتژیهایی را برای یادگیری کارآمد بسیج کنیم. قشر جلوی مغز به شما منابع ذهنی میدهد که وقتی به یاد میآورید انتقادی فکر کنید تا خاطرات شما تحریف نشود. در نهایت، قشر جلوی مغز اجازه میدهد تا حافظهها را در زمان واقعی پیشبینی کند که در آینده چه اتفاقی میافتد. نمونه نهایی آن، لبرون جیمز، اسطوره NBA است، که از حافظه فوق العاده دقیق خود از بازی های بسکتبال گذشته استفاده می کند تا به سرعت آنچه را که در زمین بازی می شود بخواند و در زمان واقعی پیش بینی کند.
متأسفانه، قشر جلوی مغز یکی از اولین مناطقی است که با افزایش سن کاهش مییابد و زمانی که چند کار انجام میدهیم، تحت استرس هستیم یا به اندازه کافی نمیخوابیم، اوضاع را بدتر میکنیم. عملکرد پیشانی نیز تحت تأثیر شرایط سلامت جسمانی مانند دیابت و احتمالاً کووید طولانی مدت و شرایط سلامت روان مانند افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه قرار می گیرد.
خوشبختانه، میتوانیم عملکرد جلویی را از طریق تمرینات بدنی، تمرینهای تمرکز حواس، حذف حواسپرتیهای محیطی (مانند هشدارهای متنی و ایمیلی) و جبران مشکلات حسی با استفاده از سمعک بهبود بخشیم.
داده های آموزشی مغز خود را متنوع کنید
پیشرفته ترین محصولات هوش مصنوعی با شخم زدن مقادیر عظیمی از داده های آموزشی تولید شده توسط انسان، دانش را به دست می آورند. در مقابل، انسانها «دادههای آموزشی» را از تجربیات زندگیشده بهدست میآورند که ما به مکانهای مختلف میرویم و با افراد مختلف تعامل میکنیم.
حافظه اپیزودیک (توانایی سفر به گذشته در زمان به رویدادهای گذشته) به ما این امکان را می دهد که از تجربیات منحصر به فرد خود برای به روز رسانی دانش خود و سازگاری سریع با موقعیت های جدید استفاده کنیم.
می توانیم با تنوع بخشیدن به داده های آموزشی خود بیشترین بهره را از حافظه اپیزودیک ببریم. اگر گهگاهی مناظر را تغییر دهیم و خود را در معرض افراد با زمینهها و دیدگاههای مختلف قرار دهیم، میتوانیم خاطرات اپیزودیک غنیتر و متمایزتری را شکل دهیم.
برعکس، وقتی زمان زیادی را صرف تعامل با افراد مشابه، در مکانها و موقعیتهای یکسان میکنیم، خاطرات ضعیفی داریم. به عنوان مثال، در طول قرنطینه های همه گیر، از آنجا که ما هر روز را در یک اتاق نشسته بودیم و با افراد مشابه (بیشتر از طریق صفحه نمایش) در تعامل بودیم، به نظر می رسید روزها برای همیشه ادامه داشته باشند و با این حال در پایان هفته، ما رها شده بودیم. با چند خاطره از کارهایی که در آن مدت انجام دادیم.
در عصر هوش مصنوعی مولد، میتوان انتظار داشت که بر خلاقیت و نوآوری منحصر به فرد انسانی، که به نوبه خود از جستجوی تعاملات اجتماعی و رسانهها از منابع مختلف سود میبرد، برتری داده شود. یک اثر هنری، موسیقی، یا ادبی جدید از روی هوا به وجود نمیآید، بلکه از فرآیند ادغام عناصر تجربیات مختلف گذشته پدیدار میشود.
با قرار گرفتن در معرض طیف متنوعی از افراد و ایدهها، میتوانیم پیوندها را کشف کنیم و خاطرات اپیزودیک را در ساختارهای تخیلی که از مجموع اجزای آنها فراتر میرود، ترکیب کنیم.