تربیت کودکان ابعاد متعددی را در بر می گیرد. اگر پدر و مادر کودک خود را به گونه ای تربیت کنند که ارزش واقعی زندگی و تک تک لحظات آن را درک کند به سلامت روان او کمک ویژه ای کرده اند.
به گزارش خط سلامت پدر و مادرها می توانند از طریق تعریف کردن داستان، ارزش های اصلی زندگی که چیزی فراتر از مادیات است را به کودک خود منتقل کنند. داستان ها ابزارهای بسیار مفیدی هستند که باعث می شوند کودکان تخیل کنند، فکر کنند و احساسات خود را با دنیای واقعی تطبیق دهند.
تربیت فرزند و آموزش ارزش واقعی زندگی
چگونه می شود در روزگاری که "پول" ظاهراً تعیین کننده همه چیز است و ارتباط مستقیمی با سطح رفاه دارد، و باور عموم بر این است که پول شادی و خوشبختی می آورد، به فرزندمان بگوییم که ارزش واقعی چیزها در پولی که بابت شان پرداخت شده نیست، همیشه گران ترین چیزها شادی نمی آورند و سرچشمه خوشبختی و شادی در درون آدم هاست؟ کار دشواری است! نه؟
به کودکان بیاموزیم که شاد باشند نه ثروتمند. به آنها این فرصت را بدهید که بفهمند ارزش آدم ها به داشته ها و نداشته های شان در بیرون نیست، بلکه به آن چیزی است که در درون خود دارند.
حتما با خودتان می گویید ثروت که باشد شادی هم می آید. مال و اموال زیاد که باشد ارزش و احترام هم باهاش می آید. البته! قابل انکار نیست اما این کل ماجرا نیست.
همیشه همه ثروتمندان شاد نیستند، اما شادی ثروتی غیرقابل اغماض است. آسایش و رفاه بسیار تعیین کننده اند، اما همیشه با آرامش همراه نیستند.
اگر کودکانی شاد تربیت کنیم، و شاد بودن را به آنها بیاموزیم، نشان شان می دهیم استراتژی ها و مهارت های مناسبی کسب کنند تا با آن جایگاه خودشان را در جهان پیدا کنند و تاثیر مثبتی بر دنیای اطراف شان بگذارند.
آموزش بر اساس ارزش ها، موفقیت آنان را در جایگاه یک انسان و نیز در آینده ای که در جامعه پیش رو دارند، تضمین می کند.
وقتی فرزند شما از کودکی یاد بگیرد که حد و مرزها را بشناسد، زیاده روی هایش را مدیریت و کنترل کند و به خود احترام بگذارد، ارتباط ِ انسانی درستی با دیگران در جامعه خواهد داشت.
یادمان باشد اگر بخواهیم محصول خوبی برداشت کنیم، باید که بذرمان را در جای درست و در زمان مناسب بکاریم و برایش ارزش قائل باشیم.
اگر اصول اخلاقی که به کودکان مان می آموزیم انسانی و درست و نیز مبتنی بر احترام گذاشتن به خود و دیگران باشند، از سرچشمه های شادی آفرین در درون خودش غافل نمی شود. اوقاتش را به بطالت هدر نمی دهد، و بین معنای زندگی و شادی درونی ارتباطی می یابد.
کودکان آگاهی و درک چندانی از ارزش واقعی پول ندارند. اسکناس های کاغذی در برابر سکه ها برای شان ارزش چندانی ندارند. آنها با سکه ها بازی می کنند و می توانند با آنها سرگرم شوند. آنها سکه ها را به اسکناس های خرد و درشت ترجیح می دهند.
کودکان با داشتن هر چیزی که به آنها احساس امنیت، توجه، شادی و سرگرمی بدهد، خوشحالند. این ما بزرگسالانیم که بدون توجه به عواقبی که کلمات و جمله هایی که به کار می بریم، ارزش ها را برایشان بازتعریف و معنی می کنیم.
ما آگاهانه یا ناخودآگاه به آنها می فهمانیم که هرچه که بابت آن پول بیشتری پرداخت شده باشد، سرگرم کننده تر، زیباتر، کارآ تر و بهتر است.
مثلا بسیار پیش آمده که خطاب به فرزندمان می گوییم: " عروسکتو خراب نکنی، میدونی چقدر پول بالاش دادم؟" !
ما در جایگاه والدین این فرصت را داریم که به آنها بیاموزیم ارزش چیزها به نیتی که با آن خریده شده اند، با امکانی از راحتی که برای مان فراهم می کنند، با زیبایی که در عین سادگی شان دارند، تعیین می شود. پس چه بهتر که بگوییم" مراقب - مثلاً- خرسی باش. میدونی که مامان با عشق برات خریده و خرسی هم خیلی تو رو دوست داره".
اگر بتوانیم به فرزندمان بیاموزیم که تلاشی که برای خریدن یا داشتن چیزی شده است، نیت خیری که پشت آن است، عشق و حس خوبی که به همراه دارد، ارزشمند است، گام مهمی در جهت رشد معنوی او برداشته ایم.
کودک در همین راستا می فهمد که ارزش انسان ها به انسانیت شان است و نه متعلقات شان. در می یابد که تلاش در زندگی اهمیت دارد و هیچ چیزی آسان به دست نمی آید.
در نهایت هدف این است که کودک بفهمد این خود مردم هستند که به زندگی خود ارزش می دهند نه دارایی های مادی شان. به همین ترتیب، آنها باید درک کنند که چیزی که در پشت این امر مهم است، نیت و تلاش است.
شاد بودن واقعا ربط چندانی به مادیات ندارد
وقتی در دنیایی زندگی می کنیم که همه چیز به پول بستگی دارد. حساسیت ها در مورد پول بسیار بالاست. پول معیاری است برای سنجش ارزش ها، بسیار دشوار است که به خطا نرویم و با وجود همه آنچه که احاطه مان کرده است در وهله اول خودمان به این درک برسیم که پول شادی نمی آورد و بعد همین ذهنیت را به فرزندمان منتقل کنیم.
اولین قدم در این راه فهمیدن و فهماندن این است که شادی با عشق مشترک، تجربه های مشترک، درک مشترک و عواطف حاصل می شود.
تاکید می کنیم که این در ابتدای امر دشوار و متناقض به نظر می رسد. بلافاصله آنچه به ذهن متبادر می شود پول بیشتر و ارتباط مستقیم اش با رفاه و امکانات بیشتر است.
این واقعیت ها قابل انکار نیستند، اما همه چیز هم نیستند.
کودکی که در اتاقی لوکس با اسباب بازی هایی گران تنها بازی می کند شادتر است، یا کودکی که دست در دست والدین اش در پارک می دود، می خندد و احساس خوشی و امنیت دارد؟
در همین راستا ضروری است که به فرزندمان کمک کنیم بهترین ارتباط و تعامل را با خود و دنیای اطرافش داشته باشد و بفهمد که چگونه می تواند عمیقا و از درون شاد باشد و شادی را هدیه دهد.
در اینجا چند ایده ساده ارائه می دهیم که به کودکان کمک می کند ارزش چیزها را از سنین بسیار پایین درک کنند:
گنجینه کوچکی از گنج های خیابانی تهیه کنید.
وقتی با فرزندتان به پارک، جنگل، دریا یا طبیعت می روید توجه او را معطوف به چیزهای زیبا و کوچک اطرافش کنید. از او بخواهید که به برگ ها ، مخروط های کاج، صدف های لب ساحل، و سنگریزه ها توجه کند. آن هایی را که از نظرش زیبا هستند به عنوان یادگاری بردارد و در صندوقچه کوچک اش نگهداری کند.
با او سنگ جمع کنید، روی چمن ها دراز بکشید و شکل ابرها را تماشا کنید. برایش خاطره بسازید؛ در طبیعت با او بازی کنید، بخندید و بخندانیدش، آتش کوچکی برپا کنید و تمام تلاش تان را بکنید تا هم به شما و هم به او خوش بگذرد.
با شاخه های کوچک و مخروط های کاج بازی کنید و کاردستی های زیبا بسازید.
نشانش دهید که چقدر با همین چیزهای کوچک شاد بودید و سرگرم شدید، حتی اشاره ای کوچک بکنید که لوکس ترین اسباب بازی هم نمی توانست اینقدر در طبیعت شما را سرحال بیاورد که این چیزهای کوچک.
وقتی دوست دارد بازی کند، نشانش دهید که اسباب بازی و کاردستی درست کند.
به فرزندتان نشان دهید که همیشه لازم نیست برای بازی کردن اسباب بازی بخریم و هزینه کنیم. با هم کارت پستال درست کنید؛ کارت تولد درست کنید. از تلاشی که می کنید لذت ببرید. و در پایان کار از این همکاری و حس خوب از هم تشکر کنید.
این شیوه ای غیر مستقیم و کارآمد است که کودک درمی یابد برای سرگرمی و شادی، حتما هزینه کردن پول موثر نیست.
اشیاء خود را شخصی سازی کنید.
سعی کنید با یک برچسب یا مُهر نشان دهید که بعضی اشیا مشخصا مال شما یا فرزندتان هستند؛ یعنی منحصر به فرد و غیر قابل تعویض اند. این طوری به فرزندمان نشان می دهیم که مثلا این توپ یک توپ خاص است و اگر پاره شود هیچ توپ دیگری جای آن را نمی گیرد.
این طور نباشد که کودک به راحتی اسباب بازی اش را خراب کند و عین خیالش نباشد، چرا که مطمئن است یکی دیگر می خرد که جایش را پر می کند. این طور قدر چیزها را می داند. و از آنها مراقبت می کند .
جایزه و تشویقی
کودک باید «لایق» گرفتن جایزه و تشویق شدن باشد. بهتر است گاهی به کودکان مان برای تشوق شدن و با احترام به تلاشی که کرده اند، جایزه بدهیم.
مناسبت خرید کردن را صرفا براین اساس که "او دوست دارد"، یا "من می خواهم" یا "نیاز دارد که داشته باشد" قرار ندهیم. گاهی برای کودک مان به عنوان جایزه کاری که کرده یا تلاشی که کرده چیزی بخریم. به این ترتیب الویت با تلاشی است که صورت گرفته و ارزش واقعی نصیب کاری است که انجام شده است و نه صِرف یک کالا.
این کار به کودکان احساس خوبی می دهد و تلاش برای شان ارزشمند می شود. و به این وسیله برای موقعیت های کوچک هم ارزش قائل می شوند.
در ضمن در همین راستا کودک می آموزد که مشارکت داشته باشد و از همان کودکی به تدریج هویت مستقلی کسب کند. برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.
تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است.
منبع: سواد زندگی