چرا صحنه جرم و میزان جنایت زنان و مردان با هم متفاوت است؟ + 5 دلیل علمی

خط سلامت: جنایت در زنان و مردان به دلایل متفاوتی و بر اساس رفتارهای پرخاشگرایانه متفاوت و مخرب را باید جنسیتی دید. اهمیت این موضوع برای محققان جلوگیری و پیشگیری از جرم است.

چرا صحنه جرم و میزان جنایت زنان و مردان با هم متفاوت است؟ + 5 دلیل علمی

مجرمان زن و مرد چه تفاوتی دارند ؟ اختلالات خلقی و بیماری های آن در زنان و مردان شیوع یکسانی ندارد.

به گزارش خط سلامت شیوع بیماری های خلقی به ویژه افسردگی در زنان بیشتر از مردان است. شیوع این بیماری به طور متوسط در زنان دو برابر بوده و بالاترین شیوع را در بین اختلالات روانپزشکی دارد ریشه درصد قابل توجهی از انگیزه های ارتکاب جرم و جنایت در این طیف قرار دارد.

مجرمان زن و افسردگی 

تفاوت های هورمونی تاثیرات پسا زایمانی، آسیب پذیر بودن زنان نسبت به مشکلات اقتصادی و اجتماعی، تفاوت یادگیری در آموختن الگوهای مربوط به خشم و پرخاشگری، تاثیر متفاوت عوامل استرس زا مانند مرگ، طلاق، از دست دادن شغل از فاکتورهای موثر در متفاوت جلوه دادن انگیزه های جرم در زنان و مردان است .

سوء مصرف مواد و اعتیاد به الکل

تحقیقات متعدد نشان می دهد میان پرخاشگری، ارتکاب جرم و مصرف مواد مخدر رابطه وجود دارد اختلالات وابسته به مواد شایع ترین مشکل روانی در میان مردان است و هر مردی در طول عمرش به طور متوسط 20 درصد احتمال دارد اختلال سوء مصرف یا وابستگی به مواد را تجربه کند.

محققان بر این باورند با کنترل عوامل تاثیر گذار بر اعتیاد مردان می توان تا حدودی از ارتکاب جرم و جنایت وابسته به این فاکتور چشم پوشی کرد. نباید فراموش کرد الگوهای مصرف الکل و مواد مخدر و همایندی آن با بروز رفتارها و مشکلاتی مانند خودکشی، دیگر کشی و تهدید به قتل، تهدید به اسید پاشی و اختلالاتی مانند شخصیت ضد اجتمای و اختلالات وابسته به آن در مردان بیش تر از زنان است.

از طرف دیگر مسمومیت با الکل به دلیل بروز عواملی مانند تحریک پذیری، توهم یا هذیان های گزند و آسیب که بسیار خطر آفرین بوده و زمینه ساز جرم و جنایت در قالب خود زنی یا قتل،خشونت و افسردگی می شود که در بالا رفتن انگیزه هیجانات مرتبط با انجام دادن جرم و جنایت نقش دارد.

سندرم ترک الکل یا ترک مواد مخدر نیز تبعات خاص خود را دارد که در بروز رفتارهای غیر انطباقی و مغایر با هنجارهای اجتماعی و قانونی بی ارتباط نیست .

عوامل زیستی

فرضیه های زیادی بر این مبنا بیان شده اند که افزایش انگیزه ارتکاب جرم و جنایت در افراد ریشه قوی در الگوهای وراثتی دارد . علل احتمالی تبهکاری و رفتارهای پرخاشگرانه در زنان و مردان متفاوت است.

بررسی ها نشان می دهد در مردان مبتلا به شخصیت های ضد اجتماعی که در سابقه رفتارهای نابهنجار و غیر قانونی دعوا ؛ خشونت، دزدی، سوء مصرف مواد، همسر آزاری، تجاوز، رفتارهای بیمارگون و خطرناک جنسی ، رانندگی های مرگ بار مشاهده می شود، آسیب های مربوط به ساختارهای مرتبط با هیجان مانند آمیگدال و هیپوکامپ دیده می شود .

تاثیر این ساختارهای مغزی در یادگیری، بازداری های اجتماعی و کنترل هیجانات توجیه مناسبی برای رفتارهای مجرمانه و تبهکارانه است به طوری که اغلب مردان جنایتکار و تبهکار از بی احساسی و بی عاطفگی ها روانی برخوردار بوده و قادر نیستند احساس پشیمانی، اضطراب و ترس را به درستی تجربه کنند.

همچنین اساس زیستی این دیدگاه ها نشان می دهد الگوهای یادگیری اعمال اجتماعی و اجتناب از تنبیه و توبیخ در دتعداد زیادی از مردان بزهکار به درستی شکل نگرفته و این مسئله می تواند حاکی از عملکرد ناصحیح ساختارهای مغزی مرتبط باشد.

همچنین بسیاری از جامعه ستیزان و تبهکاران از هیجان های بسیار سطحی برخوردار بوده و قادر به تفکیک داده هایی مجزا از اهداف و انگیزه های اصلی زندگی شان نیستند برای نمونه نمی توانند عقوبت و پیامدهای حاکی از ارتکاب جرم و جنایت را از تکانه هایی که آنان را وادار به تخطی از قانون می کند، تفکیک کنند .

از طرف دیگر الگوهای کروموزومی نیز بی تاثیر نیست به طوری که مردان مبتلا به مشکلات کروموزومی و دارای کاریوتایپ انگیزه بالایی برای انجام جرم و جنایت دارند .

هورمون ها

نقش هورمون ها در بروز رفتارهای خشن و ضد اجتماعی توسط مححقان ثابت شده است. به ویژه فرضیه های وابسته به الگوهای زیستی متعددی نشان می دهد تفاوت نوع میزان ترشح هورمون ها نوروترنسمیترها در زنان و مردان می تواند توجیه مناسبی برای تمایز رفتارهای ضد اجتماعی و اجتماع ستیزانه در زنان و مردان دانست .

به طور کلی تاثیر ناقلان شیمیایی مانند نوراپی نفرین ، سروتونین و آدرنوکورتیکوتروپین که باعث ترشح کورتیزول می شود در افزایش رفتارهای پرخاشگرانه و ارتکاب جرم و جنایت در مردان و زنان یکسان ارزیابی شده است برای نمونه کاهش سروتونین احتمال انجام رفتارهای تکانه ای و پرخاشگری را در افراد بالا برده و افزایش نورآدرنالین نیز انگیزه، فرد را برای ارتکاب جرم و جنایت افزایش می دهد.

تحقیقات نشان می دهد علاوه بر تاثیر گذاری این مواد در بروز جنایت ، هورمون های مردانه مانند تستسترون با رفتار پرخاشگری رابطه مستقیم دارد به طوریکه با افزایش این هورمون در زنان یا مردان انتظار رود کنترل خشم و پرخاشگری آسان نباشد.

تحقیقی که بر 87 زن زندانی انجام شد نشان داد میزان تستسترون در بیش از 90 درصد آ ن ها بسیار بالاتر از حد طبیعی است که این میزان هم بر بروز رفتارهای جامعه ستیز و هم در رفتارهای غیر اخلاقی و هنجار شکن مانند خود زنی، خود کشی در زندان نقش دارد .از آنجا که با افزایش سن و کاهش هورمون تستوسترون در زنان رابطه وجود دارد در میانسالی و جوانی احتمال جرم و جنایت در زنان بیشتر قابل پیش بینی است .

از طرف دیگر هورمونی به نام اکسی توسین که هورمونی زنانه محسوب می شود و در تسهیل زایمان و شیر دهی نقش مهمی را ایفا می کند به میزان قابل توجهی بر رفتارهای انسان دوستانه و اجتماعی تاثیر گذاشته و احتمال ارتکاب جرم و جنایت و رفتارهای نابهنجار را کاهش می دهد . اکسی توسین که هورمون مهر یا عشق نیز نام دارد معمولا در زنان ترشح می شود و مطابق با تحقیقات انجام گرفته مردانی که هیپوفیز پسین آن ها اکسی توسین ترشح می کند ، سازگارتر با رفتارهای اجتماعی مستحکم تری بوده و رفتارهایی مانند همسر آزاری ، خشونت ، خیانت و دزدی بروز می دهند .

افسردگی پس از زایمان

عوامل اجتماعی فرهنگی مانند حاشینه نشینی، فقر فرهنگی و اقتصادی ، الگوهای فصلی موثر در بروز افسردگی ، تجاوز و کودک آزاری ، تغییرات هورمونی موثر در بروز ملال پیش از قاعدگی و زایمان و فاکتورهای زیستی موثر در ابتلا به مشکلات فیزیولوژیکی همچون کم خونی در افزایش انگیزه ارتکاب جرم و جنایت در زنان نقش پررنگ تری دارد .

برای نمونه مطابق با آمارها انجام گرفته افسردگی های پس از زایمانی در ارتکاب رفتارهای غیر عادی به خصوص آسیب زدن به خود یا فرزند نقش دارد . معمولا در صری که علائم خلقی در مدت یک ماه پس از زایمان برطرف نشد می توان آن را افسردگی پس از زایمان دانست که به دلیل توام بودن با عواملی مثل هذیان و توهم می تواند بسیار خطرناک باشد .

اختلال ملال پیش از قاعدگی سندرمی است که تاثیر آن بر پرخاشگری های زنانه و افزایش دادن انگیزه و تصمیم گیری براب ارتکاب جرم را بالا می برد . به طوری که تحقیقات نشان می دهد  درصد قابل توجهی از زنان مجرم مبتلا به اختلال انتهای مرحله لوتئال یا همان سندرم پیش از قاعدگی بوده اند که با علائم رفتاری و جسمانی مانند سردرد ، تغییر الگوهای غذا خوردن و افسردگی توام است .

الگوهای دوران کودکی

هچنین تفاوت الگوهای یادگیری ، نقش پذیری های جنسیتی و عوامل زیستی در زنان باعث می شود تا زنان هیجان هایی مانند شرم و گناه و پشیمانی را بیشتر تجربه کنند و به دلیل برقراری روابط عاطفی محکم تر و حس همدلی و همدردی بیشتر ، بروز رفتارهای جامعه ستیز و ارتکاب جرم را کمتر تجربه کنند .

در مقابل مردان بیشتر تحت تاثیر الگوهای کلامی و فیزیکی پرخاشگرنه به خصوص در دوران کودکی قرار دارند و اکثر آن ها از طریق همانند سازی با والد پرخاشگر و همجنس در نخستین سالهای زندگی شان ، پرخاشگری و جامعه ستیزی را آموخته و درونی سازی می کنند .

همچنین متفاوت بودن تحریف های شناختی و استدلال های غیر منطقی در زنان و مردان ، انگیزه و میزان ترغیب شدن به ارتکاب جرم و جنایت را در دو جنس متفاوت ارزیابی می کند . برای نمونه در مردان مقایسه های غیر منصفانه ، استدلال های هیجانی ، شخصی سازی و فیلتر ذهنی انگیزه آن ها را برای بروز رفتارهای جامعه ستیزانه بیشتر می کند و احتمال آسیب زدن به دیگران را افزایش می کند .

از طرف دیگر زنان ازتاسف گرایی ، پیش گویی منفی و برچسب زدن استفاده می کنند و به دلیل بروز هیجان هایی مثل حسادت و فاجعه پنداری بیشتر رفتارهایی مانند خودکشی و خودزنی از آن ها انتظار می رود . برای نمونه آمارها نشان می دهد ، زنان 4 برابر بیشتر از مردان اقدام به خودکشی می کنند، اما مردان 4 برابر بیشتر از زنان خودکشی موفقیت آمیز دارند . همچنین زنان در درگیری ها یا آسیب زدن به خود بیشتر از اسلحه گرم و روش های خشونت بار استفاده می کنند. برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید. 

تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است.

 

 

ارسال نظر

خط سلامت
فیلم ها
  • خط سلامت: عشق و حسادت با هم مرتبط هستند زیرا یک هورمون مشترک در این دو احساس نقش دارد. عشق احساسی است که به هورمون…

گزارش ویژه
پادکست
اتاق درمان