ادراک سیاه از افسردگی در طول اعصار + نقش پزشک ایرانی در روشن کردن فانوس علم افسردگی

خط سلامت: ما واقعاً در آگاهی خود از افسردگی و سایر بیماری‌های روانی بسیار پیشرفت کرده‌ایم، اما هنوز راه زیادی برای رفتن وجود دارد.

ادراک سیاه از افسردگی در طول اعصار + نقش پزشک ایرانی در روشن کردن فانوس علم افسردگی

آگاهی جهانی از علل و پیامدهای افسردگی هرگز بیشتر از این نبوده است. شناخت بیماری روانی هم به تشخیص و هم به کاهش کمک کرده است.

به گزارش خط سلامت در حالی که تحقیقات مدرن، مانند کار اخیر زیست شناس دوک کونشان، چانگ ی. چانگ، به شناسایی علل ریشه ای افسردگی در مغز انسان کمک می کند و به طور بالقوه راه را برای پیشگیری باز می کند. 

 درک افسردگی در دوره های مختلف تاریخ 

گزارش های اولیه: شیاطین و ارواح شیطانی

اولین گزارش های مکتوب از علائمی که اکنون با افسردگی مرتبط است «خستگی، غم و اندوه طولانی مدت و احساس شدید درماندگی» در هزاره دوم پیش از میلاد در بین النهرین ظاهر شد. علائم مشابه در متون باستانی چینی، فلسطینی، مصری و سپس بابلی نیز مورد بحث قرار گرفت. 

تمدن های آزتک و اینکاهای باستانی که اطلاعات کمی در مورد علوم طبیعی داشتند، معتقد بودند همه بیماری ها مجازاتی از جانب خدایان است، در حالی که آشوری ها و بابلی ها بیماری ها را پدیده های شیطانی می دانستند.

در نتیجه جن گیری روش غالب درمان افسردگی بود. در عهد جدید، نیز برای نشان دادن قدرت بر بیماران روانی جن گیری می کنند.

قدیس‌ها و اشیایی که قدیسین حمل می‌کنند یا لمس می‌کنند نیز قدرت شفابخشی دارند. سنت بد، که در «تاریخ کلیسایی مردم انگلیس» می نویسد، بازگو می کند صومعه بندیکتین در مورد چگونگی درمان بیمار «تسخیر شده توسط ارواح شیطانی» بی اطلاع بود. در پایان، راهب دستور داد یک تابوت پر از خاکی که سنت اسوالد هنگام سقوط به آن دست زده بود. وقتی تابوت رسید، افسردگی بیمار به طور معجزه آسایی بهبود یافت.

فلسفه یونان و روم باستان

بقراط پزشک یونانی که برخی او را پدر پزشکی می‌دانستند، اولین رویکرد افسردگی با تفکر منطقی بود، در اواخر قرن پنجم قبل از میلاد او درمان‌های معجزه‌آسا را ​​رد کرده و اظهار داشت افسردگی یک عدم تعادل در چهار حالت بدن است: صفرا زرد، صفرای سیاه، بلغم و خون. کم یا زیاد هر یک می تواند منجر به بیماری یا حتی تغییر ویژگی های شخصیتی فرد شود.

به طور خاص، بقراط فکر می کرد افسردگی ناشی از صفرای سیاه بیش از حد در طحال است که توضیح می دهد پچرا افسردگی در ابتدا به عنوان مالیخولیا شناخته می شود که از کلمه یونانی melainachol به معنای صفرای سیاه گرفته شده است. او درمان این بیماری را با تنظیم چهار مایع از طریق حمام کردن، خون‌رسانی، ورزش، رژیم غذایی و داروهای گیاهی پیشنهاد کرد.

اولین ثبت علائم افسردگی توسط پزشک یونانی آرتائوس اهل کاپادوکیه بود که حدود 500 سال بعد در روم و اسکندریه تمرین کرد. او در متن خود «درباره علل و نشانه‌های بیماری‌های حاد و مزمن»، علائم بیماری را که ظاهراً دچار افسردگی شده است، به تفصیل شرح می‌دهد: بیماران بداخلاق و ناامید می‌شوند. آن‌ها به‌طور غیرمنطقی، بی‌هیچ علت آشکاری گیج‌اند: شروع مالیخولیا چنین است. اگر بیماری شدیدتر شد، نفرت، دوری از خانه ، ناله های بیهوده اتفاق می افتد. آنها از زندگی شکایت و آرزوی مردن دارند.

با این حال، فیلسوفان آن زمان نظر دیگری داشتند. سقراط و افلاطون معتقد بودند بیماری های روانی جدی از جمله افسردگی، ناشی از تجربیات غیرعادی دوران کودکی است. قرن‌ها بعد، سیسرو، فیلسوف و سیاستمدار رومی معتقد بود مالیخولیا علل روان‌شناختی مانند خشم، ترس و اندوه دارد.

قرون وسطی و رنسانس

در قرون وسطی (حدود 476 تا 1450)، افسردگی و سایر بیماری های روانی به عنوان یک شکست اخلاقی تلقی می شد. توماس آکویناس، متکلم، استدلال کرد روح در معرض فسادپذیری بیماری جسمانی نیست. او معتقد بود بیماران روانی توسط شیاطین یا جادوگران تسخیر شده اند یا نعمت خدا را از دست داده اند.

درمان شامل شلاق، گرسنگی، غوطه ور شدن در آب و زندان بود. در موارد شدید، بیماران به عنوان جادوگر یا بدعت گذار تا حد مرگ شکنجه می شدند.

در حالی که جهل بر اروپا سایه افکنده بود، در قرن نهم در ایران، پزشک رازز از مغز به عنوان "محل بیماری روانی" صحبت کرد. او علاوه بر توصیه درمان های سنتی مانند آب درمانی و داروهای گیاهی، از اشکال اولیه رفتار درمانی مانند پاداش دادن به رفتار مناسب نیز استفاده می کرد.

هنگامی که رنسانس (قرن 15 و 16) در سراسر اروپا گسترش یافت، دیدگاه ها در مورد افسردگی چرخش دیگری پیدا کرد. مد در جامعه بالا رنگی پریده، قیافه ای غمگین و ابروهای درهم رفته را ترجیح می داد که همه نشان دهنده بی تفاوتی نسبت به دنیا بود. اشراف، درباریان و اهل ادب بر این باور بودند که مالیخولیا به معنای اشراف، عمق و استعداد است و مردان و زنان از آداب مالیخولیک ها تقلید می کنند.

اگرچه ظاهراً این روند برای همه نبود. هنگامی که یک آرایشگر قرن شانزدهمی از همسایه‌اش شکایت کرد که خواندن «هملت» او را دچار مالیخولیایی عمیقی کرده است، تنها چیزی که او در پاسخ دریافت کرد یک تمسخر بود: مالیخولیا؟ چطور جرات می کنی یک آرایشگر در مورد مالیخولیا صحبت کند؟ این مانند نشانی است که فقط درباریان حق پوشیدن آن را دارند.

عصر روشنگری: بازگشت به عقلانیت

همراه با علاقه فزاینده به علوم طبیعی، برخی از پزشکان در عصر روشنگری (قرن 17 و 18) دیدگاه بقراط را مبنی بر اینکه بیماری های روانی ناشی از علل طبیعی است، نه تسخیر شیطانی پذیرفتند. تأثیرگذارترین شخصیت رابرت برتون بود که در «آناتومی مالیخولیا» چند علت روانی و اجتماعی افسردگی از جمله فقر، ترس و تنهایی را شرح داد.

او برخی از درمان های قدیمی و جدید مانند سفر، رژیم غذایی، ورزش، داروهای تصفیه کننده و موسیقی درمانی را توصیه کرد.

مطابق با انقلاب صنعتی (حدود 1760 تا 1840) برخی از پزشکان بدن انسان را به عنوان یک ماشین در نظر گرفتند: یک قطعه خراب فقط نیاز به تعمیر داشت. برخی معتقد بودند علت نابجا بودن محتویات مغزی است و به بیمار توصیه کردند روی یک چهارپایه چرخان بنشیند تا محتویات را به موقعیت صحیح خود بازگرداند. برخی دیگر از دست دادن خاصیت ارتجاعی فیبرهای بدن را مقصر می دانند، بنابراین بیمار را تا زمانی که ممکن است بدون غرق شدن در آب غوطه ور می کنند.

گفته می شود در این مدت بنجامین فرانکلین، بنیانگذار ایالات متحده، شکل اولیه ای از الکتروشوک درمانی را برای افسردگی و سایر بیماری های روانی ایجاد کرد.

قرن 19

رمانتیسم و ​​تحقیق در قرن نوزدهم دیدگاه متفاوتی را در مورد افسردگی به دنیا آورد. مورخان دریافتند که بسیاری از مردان و زنان با استعداد در طول تاریخ افسردگی خفیف، متوسط ​​یا شدید داشتند.

آیزاک نیوتن از اضطراب، غم، ترس، اعتماد به نفس پایین و افکار خودکشی خود بین سال‌های 1666 و 1691 نوشت، در حالی که بتهوون معتقد بود ما «انسان‌هایی فقیر اما اغلب شاد» به نظر می‌رسد که فقط بین دو حالت جابه‌جا می‌شویم: شادی و غم.

چارلز دیکنز و ونسان ون گوگ نیز که در اثر خودکشی جان خود را از دست دادند، توسط افراد نزدیک به آنها به عنوان علائم مکرر شیدایی و افسردگی ثبت شد.

با این دیدگاه جدید مالیخولیا به عنوان منشأ خلاقیت، «افسرده بودن» دوباره تا حدودی مد شد. در همان زمان، مالیخولیا به عنوان یک صلح درونی به سختی بین دو انقلاب صنعتی سریع به دست آمده بود. امانوئل کانت فیلسوف آلمانی معتقد بود که "مالیخولیا پناهگاهی است از هیاهو و شلوغی جهان".

خوشبختانه تحقیقات در مورد افسردگی بدون توجه به تغییر در ادراک ادامه یافت. در سال 1895، امیل کریپلین، بنیانگذار روانپزشکی مدرن، سه نوع بالینی افسردگی را متمایز کرد: کاتاتونیا، که در آن فعالیت های حرکتی مختل می شود. هبفرنی که با واکنش ها و رفتارهای عاطفی نامناسب مشخص می شود و پارانویا که با توهمات عظمت و آزار مشخص می شود.

کریپلین اولین کسی بود که بین روان پریشی شیدایی- افسردگی و جنون پراکوکس که امروزه به نام اسکیزوفرنی شناخته می شود، تمایز قائل شد.

بیماری شیدایی-افسردگی یا اختلال دوقطبی، که با تغییرات چشمگیر در خلق و خو مشخص می شود، چهره های شناخته شده ای از جمله نیوتن و بازیگر فیلم «بر باد رفته» ویویان لی را تحت تاثیر قرار داد. این تحقیق سهم پایدار و قابل توجهی در نحوه درک ما از افسردگی امروز داشته است.

نکته پایانی

افسردگی حدود 260 میلیون نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار می دهد، و در حالی که بسیاری از آنها کمک دریافت می کنند، دیگران در سکوت رنج می برند. باید با هم کار کنیم تا خدمات حمایتی بیشتری ارائه دهیم و مردم را تشویق کنیم تا با کسانی که می توانند کمک کنند تماس بگیرند. برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید. 

تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است.

ارسال نظر

آخرین اخبار
خط سلامت
فیلم ها
  • خط سلامت: عشق و حسادت با هم مرتبط هستند زیرا یک هورمون مشترک در این دو احساس نقش دارد. عشق احساسی است که به هورمون…

گزارش ویژه
پادکست
اتاق درمان