حمایت و محافظت والدین از کودکان امری طبیعی و ضروری است، اما زمانی که این حمایت به شکل افراطی و بیشازحد انجام شود، میتواند تأثیرات مخربی بر رشد عاطفی و روانی فرزندان داشته باشد.
به گزارش خط سلامت این نوع رفتار والدین ممکن است مکانیسمهای مقابلهای ناسالم را در کودکان تقویت کرده و باعث افزایش اضطراب ، افسردگی و کاهش تابآوری شود.
افزایش افسردگی و اضطراب در نوجوانان و بزرگسالان
آمارها نشان میدهد که میزان افسردگی و اضطراب در میان نوجوانان و بزرگسالان به طور نگرانکنندهای افزایش یافته است. بر اساس یک نظرسنجی بینالمللی، 50 درصد از دانشجویان برای مدیریت اضطراب و 41 درصد برای مقابله با افسردگی به دنبال کمک بودهاند. همچنین، میزان خودکشی بهویژه در میان نوجوانان دختر در ایالات متحده به شدت افزایش یافته و تعداد جانباختگان در این گروه سنی تقریباً دو برابر شده است. این آمارها زنگ خطری جدی برای بازنگری در شیوههای فرزندپروری محسوب میشود.
مفهوم تغییریافته ایمنی و حمایت
در دهه 1990، با کاهش جرم و جنایت، والدین همچنان از وقوع خطرات نگران بودند. این نگرانی باعث شد مفهوم ایمنی و حمایت فراتر از ایمنی فیزیکی به محور راحتی عاطفی و روانی گسترش یابد. هرچند این تغییر ظاهراً مثبت به نظر میرسید، اما در عمل باعث شد کودکان از تجربیاتی که برای رشد و یادگیری ضروری بودند، محروم شوند.
والدینی که بیش از حد از فرزندان خود محافظت میکنند، مانع مواجهه آنها با چالشها و سختیها میشوند. این رویکرد نهتنها استقلال کودکان را تضعیف میکند، بلکه آنها را مستعد درونی کردن مشکلات (مانند اضطراب و افسردگی) و بیرونی کردن مشکلات (مانند سرکشی و سوءمصرف مواد) میکند.
ایمنیگرایی و پیامدهای آن
برخی روانشناسان از پدیدهای به نام "ایمنیگرایی" صحبت میکنند که در آن امنیت فرزندان بیش از حد مورد تأکید قرار میگیرد، بهگونهای که سایر نگرانیهای مهم اخلاقی و عملی نادیده گرفته میشوند. ایمنیگرایی بهطور ناخودآگاه این پیام را به کودکان منتقل میکند که آنها قادر به مدیریت مسائل پیچیده نیستند. این نگرش، توانایی کودکان برای مقابله با چالشهای واقعی زندگی را کاهش داده و آنها را در بلندمدت آسیبپذیرتر میکند.
الگوهای فکری غیرمفید
الگوهای فکری ناسالم که ممکن است والدین و کودکان به آن دچار شوند، شامل موارد زیر است:
-
فیلترینگ منفی:
والدین معمولاً روی پیامدهای منفی احتمالی تمرکز میکنند و نکات مثبت تجربیات مانند بازیهای آزاد، ارزیابی ریسک و حل مسئله را نادیده میگیرند. این رویکرد باعث محدودیت در رشد مهارتهای اساسی کودکان میشود.
-
تفکر دوگانه:
نگاه قطبی به جهان و تقسیمبندی افراد و موقعیتها به "خوب" یا "بد"، پیچیدگیهای واقعی را نادیده میگیرد. این نوع تفکر باعث کاهش انعطافپذیری ذهنی و محدودیت در مواجهه با شرایط متفاوت میشود.
-
استدلال عاطفی:
احساس ناامنی لزوماً به معنای وجود خطر واقعی نیست. اجتناب مداوم از استرس و چالشها میتواند به کودکان این پیام را منتقل کند که آنها ضعیفتر از چیزی هستند که واقعاً هستند.
پیامدهای بیشازحد محافظتکردن
والدینی که با سبکهای فرزندپروری افراطی مانند "والدین هلیکوپتری" فرزندان خود را بیش از حد کنترل میکنند، تأثیرات منفی متعددی بر زندگی آنها میگذارند. این کودکان از نظر رفاه روانی، انگیزه، و تواناییهای مقابلهای دچار ضعف شده و استقلال و خودمختاریشان کاهش مییابد. این وضعیت، اضطراب، افسردگی و حس درماندگی را در میان آنان افزایش میدهد.
چگونه میتوان الگوهای فکری مفید را تقویت کرد؟
الگوهای فکری سالم باید در کودکان و والدین تقویت شود. برخی راهکارها عبارتند از:
-
پذیرش تجربیات منفی:
ناامیدی، شکست، و مواجهه با مشکلات بخشی از زندگی است. والدین باید اجازه دهند فرزندانشان با این چالشها روبرو شوند و از آنها درس بگیرند.
-
ایجاد فرصت برای استقلال:
دادن فرصتهای کافی به کودکان برای تصمیمگیری و تجربه آزادی، توانایی آنها را برای حل مسائل و انعطافپذیری افزایش میدهد.
-
تمرکز بر رشد درونی:
به جای جلوگیری از تمام استرسها، به کودکان بیاموزید که با استرس مقابله کرده و مهارتهای مدیریت آن را توسعه دهند.
برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.
تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است