آیتالله حسینعلی منتظری یکی از شخصیتهای شناختهشده تاریخ معاصر ایران است. یکی از مبارزان قدیمی نهضت امام خمینی (ره) که ۱۵ سال از درگذشت او میگذرد و در تمام این سالها، پرداختها به ایشان ناشی از حب و بغض بوده و روایتی عادلانه و بیطرف از زندگی او ارائه نمیشود. حسینعلی منتظری زندگی پرفرازونشیبی داشت. او روزی قائممقام رهبری بود، اما توسط امام خمینی (ره) از این جایگاه کنار گذاشته شد، دست آخر نیز سال ۱۳۸۸ درگذشت و تشییعی پرجمعیت داشت.
به گزارش خط سلامت به نقل از فرارو، نام آیتالله منتظری با چند واقعه گره خورده است. وقایعی مانند دستگیری و اعدام سیدمهدی هاشمی از فرماندهان وقت سپاه، اعدام اعضای سازمان منافقین پس از عملیات مرصاد در زندانها، سخنرانیهای اعتراضی در دهه هفتاد و در نهایت حوادث سال ۱۳۸۸.
پرده اول؛ از زندان تا قائممقامی
مبارزه تا آزادی
آیتالله منتظری یکی از چهرههای شناخته شده نهضت اسلامی برای مبارزان و البته دستگاه امنیتی حکومت شاه بود. او از سال ۱۳۴۵ که برای اولین بار دستگیر شد تا آبان ۱۳۵۷ که همراه با دیگر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد، بارها بازداشت، زندان و تبعید را تجربه کرد. مسجد سلیمان، نجفآباد، طبس، خلخال و سقز شهرهایی هستند که منتظری تبعید خود را در آنها گذارند. او در سال ۱۳۵۴ از آخرین تبعیدگاه خود یعنی سقز در کردستان، به زندان اوین منتقل و ۶ ماه بعد در دادگاه نظامی به ۱۰ سال حبس محکوم شد. حکمی که در نهایت تنها مجبور به تحمل سه سال از آن شد که آبان ۵۷ و موعد آزادی زندانیان سیاسی از زندانهای رژیم شاه رسید.
دوره ۱۵ ساله زندگی آیتالله منتظری از ۱۳۴۲ و آغاز نهضت امام خمینی تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۱۳۵۷ که بخشی از آن را مرور کردیم، وجه دیگری نیز دارد و آن فعالیتهای او در این دوران است. با مرور زندگینامههای منتشر شده از منتظری میتوانیم اهم فعالیتهای او در کنار دیگران مبارزان و چهرههای برجسته نهضت را در این موارد خلاصه کنیم: سخنرانی، تهیه و تنظیم اعلامیههای سیاسی در مسیر نهضت، تهیه جزوات آموزشی، تلاش برای تثبیت مرجعیت آیتالله خمینی پس درگذشت آیتاللهالعظمی بروجردی (۱۳۴۲)، برپایی تشکیلات در نقاط مختلف، کمکهای مالی به گروههای مبارز و حمایت از خانوادههای زندانیان سیاسی.
پس از پیروزی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله منتظری یکی از شخصیتهای تراز اول جمهوری اسلامی پس از امام خمینی (ره) محسوب میشود. او که پیش از انقلاب و در دوران تبعید امام، نماینده و وکیل ایشان بود در دوران پایهگذاری حکومت جدید نقش بسزایی ایفا میکرد. او پس از درگذشت آیتالله سیدمحمود طالقانی به عنوان امام جمعه تهران منصوب شد و در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی با رای مردم تهران به این مجلس راه یافت و رئیس آن مجلس شد.
در این دوران مهمترین اموری که از سوی امام به آیتالله منتظری تفویض شد، به این شرح بود: تعیین اعضای شورای عالی قضایی، احراز مقام اجتهاد و صلاحیت و نصب قضات (یا تائید اشخاص منتخب آیتالله منتظری)، ارجاع به فتوای فقهی آیتالله منتظری در مسائلی مانند تعزیرات و افساد فی الارض، تعیین نمایندگی ولی فقیه در سپاه و دانشگاهها، پاسخ به مسائل پاسداران، نمایندگان مجلس، مسئولان و .... در سالهای پس از انقلاب پس از انقلاب، با پیشنهاد آیتالله منتظری و تائید امام خمینی، نهادهایی مانند شورای مدیریت حوزه و ستاد اصلاح امور زندانها تاسیس شد.
انتخاب به عنوان قائممقام
شرایط جسمی امام خمینی هرچند در سالهای منتهی به درگذشت ایشان رو به وخامت گذاشت و مردم نسبت به آن آگاه شدند، اما مسئلهای بود که سران کشور پس از انقلاب را نگران کرده بود. در نهایت سال ۱۳۶۴ بود که مجلس خبرگان رهبری آیتالله منتظری را با توجه به جایگاهی که داشت، به عنوان قائممقام رهبری انتخاب کرد. انتخابی که از ابتدا با مخالفت امام مواجه شد:
«طرح موضوعِ قائم مقامی آیتالله منتظری در خبرگان، بدون مشورت با امام و برخلاف رضایت ایشان صورت گرفته است. وقتی که در جلسه ۲۶ تیرماهِ ۱۳۶۴، مجلس خبرگان طرح تعیین قائم مقام برای رهبری را به تصویب رساند و آیتالله منتظری را مصداق این عنوان تشخیص داد، «بعضی خبرگان همین طرح را بدون قید [تعیین مصداق]، امضا کردند. ولی چند نفر آن را با اضافه قید «معظمله مصداق قسمت اول اصل ۱۰۷ میباشد»، امضا کردند». این موضوع نشان میدهد که بزرگانی در مجلس خبرگان، انتخاب ایشان را به صلاح نمیدانستهاند. نکته جالب آنکه بعد از این انتخاب، «خبرگان در پایان همین اجلاس خدمت امام رسیدند و حضرت امام برای آنان سخنرانی کرد، ولی در رابطه با انتخاب آقای منتظری نفیاً و اثباتاً سخنی نداشت». بیاعتنایی امام، پیام روشنی برای فعالان و صحنهگردانانِ ماجرای قائم مقامی داشته و نشان از ناراحتی ایشان از این ماجرا دارد.
آیتالله امینی، همشهری و دوست دیرین آیتالله منتظری، با تحلیل ماجرای انتخابِ آقای منتظری، از عدم مشورت خبرگان با امام در این موضوعِ مهم پرده برمیدارند و به این مهم اشاره دارند که «شاید خبرگان با این همه دقت و کنجکاوی از یک امر غفلت کرده باشند، و آن مشورت و استجازه از امام خمینی (ره) بود. باید در این مسئله بسیار حیاتی و مهم که از بزرگترین مسائل نظام اسلامی و مربوط به شخص حضرت امام بود، قبل از انجام عمل مشورت میشد، چنانکه خود امام بعداً در نامهاش به آقای منتظری نوشت: والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم...» (پژوهشکده تاریخ معاصر، ۱۳۹۶)
پرده دوم؛ گره خوردن با پرونده مهدی هاشمی
سید مهدی هاشمی یکی از چهرههای مرموز تاریخ ایران پس از انقلاب است که اقداماتش به دوران شاهنشاهی برمیگردد. هاشمی از فرماندهان ارشد سپاه و مسئول واحد نهضتهای آزادیبخش بود که سال ۱۳۶۵ دستگیر شد. آیتالله ری شهری وزیر وقت اطلاعات این موضوع را بارها در قالبهای مختلف از کتاب خاطرات سیاسی خود تا گفتوگوهای تلویزیونی نقل کرده است:
«کشف موضوع با وزارت اطلاعات بود. ما هیچ علاقهای به ورود به این مساله نداشتیم، اما مدیر ضد جاسوسی وزارت اطلاعات گزارشی به ما ارائه داد که از کشف یک خانه تیمی با امکانات بسیار پیشرفته، از جمله پودر سرطانزا حکایت داشت. در این گزارش اینطور آمده بود که این خانه مربوط به سید مهدی هاشمی و نهضتهاست و ما از این موضوع نگران هستیم که اگر برخورد کنیم و اقدام به تخلیه این خانه نماییم، آیتالله منتظری واکنش منفی نشان دهند. این در واقع سرنخ موضوع پرونده سید مهدی هاشمی بود.
ما برای اینکه با پشتوانه قوی جلو برویم، موضوع را با امام در میان گذاشتیم و از ایشان سوال کردیم که آیا اجازه میدهیم اقدامات لازم را انجام دهیم یا خیر. امام فرمودند جلو بروید و ببینید ماجرا چیست. ما تصور میکردیم آقای منتظری در این موضوع با ما همراه شوند و در جهت رسیدگی به اقدامات غیرقانونی این افراد با ما همکاری داشته باشند. در پرانتز باید بگویم که قبل از مطرح شدن این موضوع، وقتی از امام راجع به پرونده قتلهای مهدی هاشمی در قبل از انقلاب و رسیدگی به آن سوال کردم، ایشان جواب روشن و قاطعی به ما ندادند. وقتی پرونده این افراد را در اصفهان مطالعه کردم پرونده خیلی روشن است و این افراد به دلیل همکاریهایی که با ساواک داشتهاند، فقط مدتی زندانی شدهاند و اقدامی روی پرونده قتلهای آنها انجام نشده است.
سیدمهدی هاشمی در دادگاه پیش از انقلاب
تصور ما این بود که وقتی پرونده جدید را به همراه پرونده قتلها به آقای مرتضوی ارائه دهیم، ایشان میگویند بروید و به جرائم این افراد رسیدگی کنید. اما وقتی این موضوع را با ایشان مطرح کردیم، دیدم آقای منتظری خیلی عادی برخورد میکنند و به نوعی کارهای این افراد را توجیه میکند. ایشان گفتند مدارک را به من بدهید. مدارک را به ایشان دادیم و بعدها متوجه شدیم آقای منتظری مدارک را به سید مهدی هاشمی تحویل داده تا از جریان پروندهها باخبر باشد.
وزیر پیشین اطلاعات ایران افزود: وقتی این موضوع پیش آمد من از امام خواستم به درخواست پیگیری ما به صورت کتبی پاسخ دهد تا ما سند داشته باشیم و این شد که ایشان نامه معروفی را خطاب به من نوشتند و در آن اظهار داشتند که دامن بزرگان انقلاب باید از لوث این اتهامات پاک شود. با صدور نامه امام، ما به صورت جدی وارد این پروندهها شدیم. سید مهدی هاشمی به هیچ وجه ماجرای قتلها را نمیپذیرفت، اما بعد از اینکه صحبتهای زیادی با او داشتیم، توانستیم سرنخهای زیادی پیدا کنیم و به تدریج توانستیم جنازهها را پیدا کنیم. جالب است که وقتی جنازه این شهدا پیدا شد هم آقای منتظری ماجرا را نپذیرفتند و دست از حمایت سید مهدی هاشمی برنداشتند و این موضوع برای ما جای تعجب داشت.» (اقتصادآنلاین، ۲ فروردین ۱۴۰۱)
اعضای دفتر آیتالله منتظری نیز در مصاحبهها و همچنین خود ایشان در نوشتههایشان به این موضوع پرداختند که قابل دسترسی است. سیدمهدی هاشمی برادر داماد آیتالله منتظری یک سال بعد در مهر ۱۳۶۶ اعدام شد. رویدادی که گفته میشود میان آیتالله منتظری و نظام فاصله انداخت.
پرده سوم؛ عزل تا درگذشت
استعفای قائممقام
آیتالله منتظری اوایل سال ۶۸ و تنها دو ماه پیش از رحلت امام خمینی از جایگاه قائم مقام رهبری عزل شد. شواهد نشان میدهد که در فاصله سالهای ۶۶ تا ۶۸ اتفاقات مختلفی از جمله پرونده سیدمهدی هاشمی و اعدام زندانیان در تابستان ۱۳۶۷ که بعدها فایل صوتی مربوط به آن منتشر شد، اختلاف و فاصله میان آیتالله منتظری و امام بیشتر میشد.
امام در ۶ فروردین ۱۳۶۸ در نامهای خطاب به آیتالله منتظری نوشتند:
«با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که "نظر تو را شرعاً بر نظر خودم مقدم میدانم، خدا را در نظر میگیرم و مسائل را گوشزد میکنم". از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید.
شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان، نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. بهقدری مطالبی که میگفتید دیکتهشده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم، مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.
در مسأله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است، مرتب پیغام میدادید که "او را نکشید". از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که برای شما پول میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند.
بحمدالله از این پس شما مسأله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید ــ که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند ــ با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
۱. سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
۲. از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
۳. دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
۴. نامهها و سخنرانیهای منافقین که بهوسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان ــ روحی له الفدا ــ و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید، برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.» (جلد ۲۱ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۳۳۰ تا صفحه ۳۳۲)
در پاسخ به این نامه بود که آیتالله منتظری از جایگاه قائم مقامی رهبری استعفا داد و امام در نامه ۸ فروردین خود، با این استعفا موافقت کردند. «موضوع برکناری منتظری از قائممقام رهبری، ۷ فروردین در دولت مطرح شد. میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت از طرف امام موضوع جمعآوری عکسها و آثار وی از ادارات و ارگانها را مطرح کرد و در این رابطه نامهای به کلیه ادارات ارسال شد. (تاریخ انقلاب اسلامی، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، جلد ششم صفحه ۱۲۱.»
حصر خانگی
آیتالله منتظری از سال ۱۳۶۸ در قم به درس، بحث و تدریس مشغول شد و به مرور در قامت یک شخصیت منتقد ظاهر شد. در دهه هفتاد حداقل دو بار بیت و دفتر آقای منتظری مورد حمله نیروهای ناشناس قرار گرفت، اما حصر او تا سال ۱۳۷۷ اتفاق نیفتاد. آنچه به حصر ۶۳ ماهه منتظری ختم شد، سخنرانی بود که سال ۱۳۷۶ به مناسبت ۱۳ رجب و میلاد امام علی (ع) انجام شد. آخرین هجوم به دفتر آیتالله منتظری پس از این سخنرانی اتفاق افتاد و یک هفته بعد، حصر او در شورایعالی امنیت ملی به ریاست سیدمحمد خاتمی تصویب شد. آیتالله منتظری تا سال ۱۳۸۱ در حصر قرار داشت.
بعد از پایان دادن به حصر خانگی آیتالله منتظری، ایشان به فعالیتهای معمول مشغول بودند، اما همچنان حساسیتهای زیادی رو ارتباطاتشان وجود داشت. او شناختهشدهترین چهره سیاسی و مذهبی بود که در جریان وقایع سال ۱۳۸۸ لب به اعتراض گشود. حسینعلی منتظری، ۲۹ آذر ۱۳۸۸ در سن ۸۷ سالگی از دنیا رفت و در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است