چرا مغز ما و هوش مصنوعی واقعیت را پیش‌بینی می‌کند نه آنچه واقعاً وجود دارد؟

خط سلامت:درک ما از جهان به واسطه پیش‌بینی‌هایی است که مغزمان انجام می‌دهد، نه آنچه که واقعاً وجود دارد. این مقاله به بررسی مدل پیش‌بینی مغز و شباهت‌های آن با هوش مصنوعی می‌پردازد، نشان می‌دهد که چرا ادراک ما همیشه دقیق نیست و چطور این پدیده می‌تواند به رفتارها و تصمیمات ما در دنیای پیچیده و نامطمئن اثر بگذارد.

چرا مغز ما و هوش مصنوعی واقعیت را پیش‌بینی می‌کند نه آنچه واقعاً وجود دارد؟

واقعیت آن چیزی نیست که شما فکر می‌کنید. مغز انسان و هوش مصنوعی ، هر دو از مدل‌های پیش‌بینی برای ساده‌سازی تصمیمات در محیط‌های نامشخص استفاده می‌کنند، اما این فرآیند می‌تواند به اشتباهات ادراکی منجر شود که تأثیرات عمیقی بر روابط انسانی دارد.

به گزارش خط سلامت تجربه روزمره نشان می‌دهد که حواس ما در مورد آنچه در دنیای اطرافمان می‌گذرد، به ما اطلاع می‌دهند.

اما پیشرفت‌های اخیر در علوم اعصاب شناختی نشان می‌دهد که ما آنچه را که حواس‌مان گزارش می‌کنند، درک نمی‌کنیم، بلکه آنچه را که مغزمان پیش‌بینی می‌کند که باید گزارش کنند، درک می‌کنیم.

در اینجا یک مثال آورده شده است: وقتی ستون اعداد را از بالا به پایین اسکن می‌کنید، عدد "۳" به عنوان یک "سه" خوانده می‌شود. اما وقتی توالی حروف را از چپ به راست اسکن می‌کنید، همان کاراکتر بیشتر شبیه به "B" به نظر می‌رسد.

Karl Friston، متخصص علوم اعصاب از دانشگاه کالج لندن، یک مدل پیش‌بینی از مغز را توسعه داده است که ادعا می‌کند دلیل اینکه درک شما از کاراکتر به زمینه بستگی دارد، این است که مغزهای ما واقعیت عینی را درک نمی‌کنند، بلکه پیش‌بینی ما از واقعیت را درک می‌کنند: وقتی مغز ما انتظار اعداد را دارد، اعداد را "می‌بیند"، وقتی حروف را پیش‌بینی می‌کند، حروف را "می‌بیند"، حتی زمانی که محرک یکسان است.

در چارچوب Friston، مراکز بالای مغز (به عنوان مثال، قشر بینایی) به سطوح پایین‌تر (حسی) دستور می‌دهند که بر اساس انتظارات مراکز سطح بالا چه چیزی را گزارش کنند. به عبارت دیگر، انتظارات ما به شدت ادراکات ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

اگر پدیده‌های به طور گسترده مستند شده‌ی سوگیری‌های شناختی شما را به این موضوع متقاعد نکرده است، در اینجا تجربیات مستقیم بیشتری وجود دارد که باید شما را متقاعد کند.

چشم چپ خود را ببندید و خیلی، خیلی آرام با نوک انگشت خود گوشه چشم راست خود را به سمت چپ فشار دهید. شما دنیایی را که به طور ناگهانی به سمت راست می‌پرد، درک خواهید کرد زیرا تصویر جهان روی شبکیه شما حرکت می‌کند، حتی زمانی که جهان ثابت ماند در حالی که چشم شما حرکت می‌کرد.

اما چنین حرکتی از تصویر روی شبکیه شما همیشه باعث درک حرکت نمی‌شود: وقتی به چشم راست خود دستور می‌دهید که حرکت کند، تصویر جهان را روی شبکیه‌های خود جابجا می‌کند، جهان ثابت به نظر می‌رسد.

در هر دو مورد، تصاویری از جهان روی شبکیه‌های شما حرکت کردند، اما شما فقط زمانی حرکت جهان را درک کردید که چشم خود را تکان دادید، زیرا مغز شما به عضلات چشم شما دستور حرکت به روشی عادی نداد، و بنابراین تصویر جابجا شده روی شبکیه شما را "صفر" نکرد. این باعث توهم شد که جهان، نه چشم شما، حرکت کرده است، زمانی که شبکیه خود را تکان دادید.

یک مثال آخر. آیا تا به حال نوشیدنی را که فکر می‌کردید مایع A است، نوشیده‌اید در حالی که در واقع مایع B بود (مانند شیر در مقابل آب پرتقال)؟ اگر چنین باشد، مایع B احتمالاً خیلی عجیب‌تر از زمانی که از ابتدا انتظار مایع B را داشتید، مزه می‌داد.

چرا مغز یک موتور پیش‌بینی است، نه یک موتور واقعیت

بقا در دنیایی خطرناک و نامطمئن نیازمند تصمیمات و اقدامات سریع و عملگرایانه است. و پاسخ‌های سریع نیازمند تصمیمات ساده‌شده‌ای است که مغز ما را ملزم به دیدن دنیایی ساده می‌کند که "واضح‌تر از حقیقت" است.

پیش‌بینی تا حد زیادی تصمیم‌گیری را ساده می‌کند.

توانایی پیش‌بینی، تصمیم‌گیری را در دنیایی پر از نویز و نامطمئن بسیار تسریع میکند.

تصمیمات سریع فعال‌شده توسط پیش‌بینی، مزایای تکاملی مهم دیگری را به همراه دارد، از جمله کاهش مصرف انرژی (مغز شما ۲۰٪ از انرژی شما را مصرف می‌کند؛ هرچه بیشتر باید فکر کنید، کالری‌های گرانبهای بیشتری می‌سوزانید).

یکی از جنبه‌های کلیدی مدل پیش‌بینی ادراک دکتر Friston، توانایی مغز در تشخیص خطاها در پیش‌بینی‌هایی است که در محیط‌های غیرمنتظره با آنها مواجه می‌شود، و به‌روزرسانی پیش‌بینی‌های خود است. برای مثال، اکنون که می‌دانید پروانه‌ها می‌توانند شبیه برگ باشند، اگر دوباره آنها را ببینید، احتمالاً آنها را خیلی سریع‌تر تشخیص می‌دهید.

به‌روزرسانی مدل‌های پیش‌بینی خود پس از دیدن پروانه حتی ممکن است - با نشان دادن اینکه چقدر استتار حشرات می‌تواند خوب باشد - به شما کمک کند حشرات مشابهی را که به طرز ماهرانه‌ای استتار شده‌اند، مانند حشره‌ای که به عنوان یک برگ سبز مبدل شده است، در زیر ببینید.

یک حقیقت به همان اندازه تکان‌دهنده در مورد نحوه عملکرد هوش مصنوعی

وقتی به مردم می‌گویم که ChatGPT و سایر موتورهای چت هوش مصنوعی مولد یک کار ساده انجام می‌دهند، مردم نمی‌توانند باور کنند، زیرا این استراتژی بیش از حد ساده به نظر می‌رسد که پاسخ‌های پیچیده‌ای را که موتورهای چت هوش مصنوعی ارائه می‌دهند، تولید کند. تنها کاری که موتورهای چت هوش مصنوعی مولد انجام می‌دهند این است که کلمه (token) بعدی را در یک توالی متن پیش‌بینی می‌کنند، چه در تلاش برای درک آنچه شما پرسیده‌اید و چه در چارچوب پاسخ خود به سؤال شما.

همین تمام ماجراست. در واقع، "PT" در ChatGPT مخفف Pretrained Transformer است، فرآیندی که داده‌های آموزشی (مشابه تجربیات گذشته مغز ما) را با استفاده از فرآیندها، مانند "ساختار سلسله مراتبی" و "خود توجهی"، که شبیه به مدل کدگذاری پیش‌بینی دکتر Friston از مغز هستند، تبدیل می‌کند.

مشابهت‌های بین مغز و هوش مصنوعی مولد تصادفی نیست، احتمالاً نوعی از "تکامل همگرا" را نشان می‌دهد که در آن، با توجه به محیط‌ها و فشارهای انتخابی مشابه، گونه‌های بسیار متفاوت به اشکال مشابهی تکامل می‌یابند.

برای مثال، اگرچه ۱۶۰ میلیون سال از زمانی که کیسه‌داران و گوشتخواران جد مشترکی داشتند، گذشته است، گرگ‌های کیسه‌دار (سمت چپ) به شدت شبیه گرگ‌های سگ‌سان (سمت راست) هستند.

به‌طور مشابه، اگرچه مغزهای بیولوژیکی و مغزهای سیلیکونی از نظر "فناوری" زیربنایی کاملاً متفاوت هستند، با نیروهای شکل‌دهنده یکسانی روبرو هستند: الزام به سرعت در محیط‌های پر سر و صدا و نامطمئن، نیاز به حفظ انرژی (هوش مصنوعی انرژی زیادی مصرف می‌کند) و نیاز به سازگاری با شرایط غیرمنتظره، از جمله موارد دیگر.

چرا شباهت‌های تکامل یافته بین مغز و هوش مصنوعی مهم است

اگرچه درک واقعیت پیش‌بینی‌شده در مقابل واقعیت واقعی مزایای عمده‌ای را هم برای مغزها و هم برای هوش مصنوعی به همراه دارد، معایب قابل توجهی نیز وجود دارد. هم انسان‌ها و هم هوش مصنوعی اشتباهات ادراکی مرتکب می‌شوند، مانند زمانی که خطوط مستقیم زیر را به عنوان شکسته می‌بینیم و هوش مصنوعی "توهم" می‌کند.

و چنین تحریفات ادراکی پیامدهای عمده‌ای برای روابط بین فردی دارد. برای مثال، در محیط سیاسی قطبی‌شده فعلی، به راحتی می‌توانیم گمراه شویم و باور کنیم که دوستانی در انتهای مخالف طیف سیاسی به نوعی نقص دارند، زیرا آنها از نگاه کردن به همان اطلاعاتی که ما می‌بینیم، به نتایج "بد" می‌رسند اما اینطور نیست.

اگر مدل پیش‌بینی مغز درست باشد، افرادی که باورهای سیاسی متفاوتی دارند، به معنای واقعی کلمه "حقایق" متفاوتی را نسبت به شما "می‌بینند". و این ادراکات متفاوت می‌تواند به همان اندازه که درک شما از گروهی از برگ‌ها (بالا) با شخص دیگری که هیچ آشنایی با پروانه‌های پنهان‌کار نداشته باشد (شما یک پروانه را "می‌بینید" در حالی که آنها "یک برگ را می‌بینند") متفاوت باشد.

این به شما کمک نمی‌کند کسی را متقاعد کنید که باورهایش "غلط" است. اما می‌تواند به شما کمک کند آنها را بهتر درک کنید - و آنها شما را درک کنند.

متأسفانه، نویسنده فرانسوی گوستاو فلوبرت زمانی که مشاهده کرد: "هیچ حقیقتی وجود ندارد. فقط ادراک وجود دارد." درست می‌گفت.

برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.
ارسال نظر

خط سلامت
فیلم ها
  • خط سلامت: عشق و حسادت با هم مرتبط هستند زیرا یک هورمون مشترک در این دو احساس نقش دارد. عشق احساسی است که به هورمون…

گزارش ویژه
پادکست
  • 00:00
    00:00
اتاق درمان