پشت صحنه پرهیز از تماس چشمی در کودکان اوتیسم: اختلال اجتماعی یا تفاوت عصبی؟

خط سلامت: درک ما از اوتیسم در حال تحول است؛ آنچه سال‌ها به عنوان بی‌علاقگی اجتماعی تعبیر می‌شد، اکنون می‌تواند نتیجه‌ای از تفاوت در پردازش حسی مغز باشد.

پشت صحنه پرهیز از تماس چشمی در کودکان اوتیسم: اختلال اجتماعی یا تفاوت عصبی؟

چرا کودکان مبتلا به اوتیسم ممکن است از تماس چشمی اجتناب می کنند؟

 یک جنبه بسیار مهم و جنجالی در روان‌شناسی تحولی (developmental psychology) و روان‌شناسی بالینی کودک پرهیز از تماس چشمی در کودکان مبتلا به اوتیسم است. آنچه مقاله ارائه می‌دهد، نوعی بازنگری در نگاه سنتی به رفتارهای اجتماعی این کودکان است.

به گزارش خط سلامت مطالعه‌ای تازه نشان می‌دهد پرهیز کودکان اوتیستیک از تماس چشمی ممکن است ریشه در نحوه‌ نقشه‌برداری قشر بینایی در مغز داشته باشد نه صرفاً مشکلی در تعاملات اجتماعی.

۱. بازنگری در فرضیه‌های سنتی

در روان‌شناسی کلاسیک، اجتناب از تماس چشمی معمولاً به عنوان یک نقص در تعامل اجتماعی در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم (ASD) تلقی می‌شد. این دیدگاه، بر اساس فرضیه‌های روان‌شناسی اجتماعی شکل گرفته بود که تماس چشمی را شاخصی از توجه، علاقه و درگیر بودن اجتماعی می‌دانست.

شاید پرهیز از تماس چشمی به علت نحوه پردازش اطلاعات بصری در مغز این کودکان باشد، نه صرفاً مشکل در روابط اجتماعی.

این تغییر دیدگاه می‌تواند پیامدهای بزرگی در درمان، آموزش و درک عمومی از اوتیسم داشته باشد.

۲. نقش پردازش حسی در رفتار اجتماعی

یکی از یافته‌های کلیدی این مقاله، نشان می‌دهد کودکان اوتیستیک توجه بیشتری به محرک‌های محیطی (peripheral) دارند تا محرک‌های مرکزی (مرکز دید)، مانند چهره افراد یا چشم‌ها.

از منظر روان‌شناسی حسی (sensory psychology)، این به معنی آن است که مغز این کودکان ممکن است اطلاعات اجتماعی را نه از روی اراده، بلکه به علت نقشه‌برداری متفاوت قشر بینایی نادیده بگیرد. این موضوع ممکن است منجر به حساسیت حسی یا بیش‌فعالی حسی شود، که در بسیاری از موارد اوتیسم دیده می‌شود.

۳. چرخه تعاملی منفی (Negative Social Feedback Loop)

از منظر روان‌شناسی بین‌فردی، مقاله به یک چرخه منفی اشاره دارد:

کودک نمی‌تواند تماس چشمی برقرار کند (به دلایل عصبی/حرکتی).

اطرافیان، این رفتار را به عنوان بی‌علاقگی اجتماعی تفسیر می‌کنند.

تعاملات کاهش می‌یابد و کودک فرصت یادگیری اجتماعی را از دست می‌دهد.

این نکته از نظر نظریه‌های دلبستگی (attachment theories) و رفتارگرایی اجتماعی بسیار حائز اهمیت است، زیرا نشان می‌دهد چگونه رفتارهای اولیه (که ممکن است عصبی باشند) می‌توانند باعث کاهش یادگیری اجتماعی در طول زمان شوند.

۴. اهمیت مداخله زودهنگام

این مقاله تلویحاً بر اهمیت تشخیص زودهنگام و مداخلات اولیه در اوتیسم تأکید می‌کند. از دید روان‌شناسی رشد  مغز در دوران نوزادی و اوایل کودکی دارای بالاترین میزان انعطاف‌پذیری (neuroplasticity) است.

اگر کودک زود تشخیص داده شود، می‌توان با تمرینات مناسب، تا حدودی نقشه‌های حسی-حرکتی مغز را شکل یا بهبود داد.

۵. کاربردهای روان‌درمانی و آموزشی

در صورت صحت این فرضیه، روان‌شناسان، درمانگران و معلمان بایداز قضاوت زودهنگام درباره بی‌توجهی یا بی‌علاقگی کودک پرهیز کنند. تمرکز خود را بر بهبود مهارت‌های حرکتی چشم و افزایش توانایی‌های پردازش دیداری مرکزی بگذارند، نه فقط آموزش مهارت‌های اجتماعی.

جمع‌بندی روان‌شناختی

این مقاله کمک می‌کند تا با دیدی چندبعدی و همدلانه‌تر به رفتار کودکان مبتلا به اوتیسم نگاه کنیم. آنچه شاید به نظر «بی‌علاقگی اجتماعی» برسد، ممکن است ریشه در محدودیت‌های عصبی‌تحولی داشته باشد. چنین بینشی می‌تواند باعث شود متخصصان به جای اصلاح رفتار، به درک و بازسازی محیط و تحریک حسی مناسب برای کودک بپردازند.

 

برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.
ارسال نظر

خط سلامت
فیلم ها
  • خط سلامت: عشق و حسادت با هم مرتبط هستند زیرا یک هورمون مشترک در این دو احساس نقش دارد. عشق احساسی است که به هورمون…

گزارش ویژه
پادکست
  • 00:00
    00:00
اتاق درمان